صفحه شخصی امیر یاشار فیلا   
 
نام و نام خانوادگی: امیر یاشار فیلا
استان: اصفهان - شهرستان: اصفهان
رشته: کارشناسی نقشه برداری
شغل:  ویراستار، روزنامه‌نگار، کارشناس تولید محتوا و رسانه‌گر حوزه‌ی شهر، ساختمان، معماری و مهندسی
تاریخ عضویت:  1389/06/12
 روزنوشت ها    
 

 سه‌شـنبه‌ها با استاد ـ 5 : واپسین سه‌شنبه‌ی ماه، و نخستین مسابقه‌ی یادواره‌ی استاد شهریاری بخش عمومی

12
برای دریافت فایلها باید از نرم افزار های ویژه دانلود استفاده نمایید. (برای اطلاعات بیشتر اینجا کلیک کنید)

 


 

 

«چندین دهه است که در مدرسه و دانشگاه، از دانش‌آموزان و دانشجویان‌مان می‌خواهیم که مطالب را تنها حفظ کنند، بی آن که از مفاهیم، دریافتِ درستی داشته باشند. این روش، از همگانی شدنِ دانش جلوگیری می‌کند و زیان‌بار است.»

ـ سخنی از زنده‌یاد استاد پرویز شهریاری

 

 

ـ سخن آغازین

 

همچون برق و باد چهار هفته از انتشار نخستین بخش از زنجیره‌نوشتارهای «سه‌شنبه‌ها با استاد» گذشت و به واپسین سه‌شنبه‌ی خردادماه 1391 رسیدیم؛ و همان‌گونه که وعده داده بودیم، امروز پرسش‌های نخستین مسابقه‌ی «یادواره‌ی زنده‌یاد استاد شهریاری» در بخش پایانی این
نوشتار، پیش روی خوانندگان ارجمند است؛ و دوستان می‌توانند با پاسخ‌گویی به پرسش‌های مطرح‌شده و فرستادنِ پاسخ‌هایشان به نشانی ایمیلی که در دنباله‌ی مطلب آمده، در مسابقه‌‌ی یادشده شرکت کنند.

گروه فرهنگی و رسانه‌ای «دیرین» که طراح و برگزارکننده‌ی این مسابقه‌ی علمی‌ست، از همه‌ی کسانی که در این خودآزمایی شرکت کنند ـ فارغ از درست یا نادرست بودنِ پاسخ‌ها ـ  به‌گونه‌ای درخور تقدیر خواهد کرد. این گروه رسانه‌ای همچنین به یکی از کسانی که به همه‌ی پرسش‌ها پاسخِ درست بدهند، بر پایه‌ی قرعه‌کشی، جایزه‌ای ارزنده پیشکش خواهد کرد.

آگاهی‌های بیش‌تر درباره‌ی مهلت فرستادنِ پاسخ‌ها و زمان اعلام نام برندگان و قرعه‌کشی، در بخش پایانی همین نوشتار در دسترس دوستداران است.

 

 

 

 

 

 


ـ بازگویی گفته‌هایی از استاد شهریاری

 

«تداومِ شیوه‌های سنتیِ تدریس باعث شده است که دانش‌آموزان و دانشجویان کم‌تر فکر کنند و به‌ندرت به اندیشه و استدلال خودشان متکی باشند. در مورد دقیق‌ترین و علمی‌ترین مسائلی هم که پیش رویشان قرار می‌گیرد، بیش‌تر می‌کوشند به حافظه‌ی خودشان مراجعه کنند؛ و حتا برای حل مسائل ریاضی هم پیش از آن که بکوشند درباره‌ی داده‌ها، مفروضات و مجهولاتِ مسأله و رابطه‌ی میانِ آن‌ها بیندیشند، در ذهن خودشان به دنبال الگو
می‌گردند تا ببینند این مسأله به کدام‌یک از مسأله‌هایی که قبلاً دیده‌اند، شباهتِ ظاهریِ بیش‌تری دارد. متأسفانه بسیار کم اتفاق می‌افتد که خودِ مطلب را به‌عنوان یک مطلبِ مستقل مورد توجه قرار دهند و درباره‌ی آن فکر کنند.

یک بار به‌عنوان آموزگار جانشین سر کلاس هفتم رفته بودم. پرسیدم: «چه درسی دارید؟» گفتند: «هندسه داریم.» پرسیدم: «درس‌تان کجاست؟» گفتند: «دایره». پرسیدم: «تعریفِ دایره را می‌دانید؟» هم‌صدا پاسخ دادند: «بله» و یکی بنا کرد به ردیف کردنِ کلمه‌ها مثل رگبار مسلسل: «دایره منحنیِ مسدودی‌ست که فاصله‌ی همه‌ی نقاطِ آن از ...» به او گفتم: «کمی یواش‌تر بگو؛ ذهنِ من توانِ آن را ندارد که با این سرعت کلمات و مفهومِ آن‌ها را
بگیرد.»

معنیِ «منحنی مسدود» را از او پرسیدم، معنیِ کلمه‌ی «مسدود» را نمی‌دانست. یکی پیدا شد که توانست کلمه‌ی «مسدود» را معنی کند. او را پای تخته آوردم و از او خواستم منحنی مسدودی بکشد که دایره نباشد؛ گفت: «مگر می‌شود!؟» بگذریم از این که از میان همه‌ی دایره‌هایی که کشید، هیچ‌کدام شکل دایره نداشت. تشریحِ تعریفِ دایره را کلمه به کلمه ادامه دادیم؛ معلوم شد همه‌ی آن‌هایی که فکر می‌کردند تعریف دایره را می‌دانند، جمله‌ها
و عباراتی را که در کتاب آمده و معلم‌شان تکرار کرده بود، فقط حفظ کرده بودند: سپردن جمله‌ای به حافظه که هیچ‌جا هیچ کاربردی برایشان نداشت. با این روش، توان فکر کردن و استدلال از دانش‌آموز و دانشجو گرفته می‌شود.»

(برگرفته از صفحه‌های 179 تا 185 کتاب «ستاره‌ی اعداد»، با نام فرعیِ «پرویز شهریاری کیست و چه کرده است؟»، نوشته و گردآورده‌ی سیدعلی صالحی، انتشارات تهران، چاپ نخست: 1369)

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


 

 

ـ خاطره‌ای جالب از استاد شهریاری : دو آذربایجانی که انسانیت را به اوج رساندند

 

زنده‌یاد استاد شهریاری که در دوره‌ی پهلوی چند بار به دلیل کنش‌ها و فعالیت‌های اجتماعی و سیاسی خود بازداشت و بازجویی شده بودند، خاطره‌ای جالب از فداکاری و انسانیت به خرج دادنِ دو هم‌میهنِ آذربایجانی نقل کرده‌اند:

«من یک بار در آذر 1338 گرفتار شدم. جرم من، پخش روزنامه‌ی «مردم» بود ـ که البته مخفیانه چاپ می‌شد. در پرونده‌ی من، هیچ‌چیز دیگری جز چند شماره از روزنامه‌ی «مردم» نبود. مرا در زندان موقتِ شهربانی نگه داشته بودند. یک بار طبق معمول، مرا به بازپرسی خواستند. دادرسیِ ارتش به زندانِ شهربانی نزدیک بود. دو سربازی که مرا به آن‌جا بردند، هر دو آذربایجانی بودند.

سرگردی از من بازپرسی می‌کرد. دو سرباز مأمور من، هر دو مسلح بودند؛ یکی درون اتاق و دیگری بیرون اتاق ایستاده بود. ناگهان در اتاق باز شد و دادستانِ وقتِ ارتش ـ گویا کسی به نام جوادی ـ وارد شد. همه به حالت احترام به پا خواستند، البته به جز من، که همان‌طور پای راستم را روی پای چپم انداخته بودم و سر جای خودم نشسته بودم. آقای دادستانِ ارتش نگاهی تحقیرآمیز و عصبی به من انداخت و از سرگردِ بازپرس پرسید: «این کیه؟» و او
پاسخِ کوتاهی درباره‌ی هویت و جرمِ من به او داد. آقای دادستان با خشم نگاهی به من کرد و فریاد زد: «بلند شو.» ولی من با خونسردی گفتم: «اگر امری دارید، بفرمایید.» او خشمگین‌تر شد و باز فریاد زد و ناسزا گفت: «گفتم بلند شو [...]». سرگردِ بازپرس هم به آرامی به من گفت: «در مقابل دادستانِ محترم، بلند شوید و احترام بگذارید.» و من باز هم با خونسردی پاسخ دادم: «من آدمِ قابل احترامی نمی‌بینم» این سخنِ من، آقای دادستان را به صورت سگی هار درآورد. صحنه‌ی بسیار جالبی بود: من نشسته بودم و از پنجره بیرون را تماشا می‌کردم، و او با رکیک‌ترین کلمه‌ها به من و
حتا دیگر حاضران در اتاق فحش می‌داد. از جمله گفت: «ببینم کدام خائنِ پدرسوخته‌ای حاضر می‌شود در دادگاه از این [...] دفاع کند. سرگرد! یادداشت کن، من خودم به دادگاه این پسرک بروم و حق‌اش را کف دستش بگذارم» و ناسزاگویان از اتاق بیرون رفت.

وقتی که مرا از اتاق بیرون می‌بردند، سربازی که درون اتاق بود، به زبان آذربایجانی با دوستش صحبت‌هایی کرد که من متأسفانه چیزی از حرف‌هایشان متوجه نشدم. آن‌ها از دری که به خیابانِ ثبت باز می‌شد، مرا بیرون بردند، ولی در کمال تعجب دیدم که به طرف بالا و به سمت خیابان سوم اسفند می‌روند. اعتراض کردم، اما پاسخی نشنیدم. در خیابان سوم اسفند به سمت خیابان فردوسی پیچیدند و بعد، وارد آخرین کوچه‌ی دست راست شدند. من هم
به‌ناچار میان آن‌ها ایستاده بودم و همراهشان می‌رفتم. در آن سال‌ها، آن‌جا منطقه‌ی بسیار خلوتی بود و تقریباً هیچ عبور و مروری نداشت. در میانه‌های کوچه ایستادند و همان سربازی که به‌هنگام بازجویی درون اتاق بود، رو به من کرد و گفت: «برو جوان.» من با شگفتی پرسیدم: «بروم!؟ کجا بروم؟» او گفت: «برو، هرجا می‌خواهی برو. تو پرونده‌ات سنگین است و حتماً به اعدام محکوم می‌شوی. ما بعد از یک ساعت اطلاع می‌دهیم که تو فرار کرده‌ای؛ برای هر کدام از ما شش ماه اضافه‌خدمت می‌بُرند، ولی تو از مرگ نجات پیدا می‌کنی.»

حالِ من در آن لحظه، بیان‌شدنی نیست. از هیجان لرزیدم و گریستم. رفتار دادستانِ وقتِ ارتش در اتاق باعث شده بود آن سرباز خوش‌قلبِ آذربایجانی گمان کند که دیگر کار من تمام است و تصمیم بگیرد که با جلب رضایتِ دوست و هم‌ولایتی‌اش، مرا فراری بدهند. من البته به خودم اجازه ندادم که پیشنهاد آن‌ها را بپذیرم؛ ولی شجاعت، فداکاری و انسانیتِ آن‌ها بسیار چیزها به من آموخت.»

(برگرفته از صفحه‌های 281 تا 283 کتاب «ستاره‌ی اعداد»، با نام فرعیِ «پرویز شهریاری کیست و چه کرده است؟»، نوشته و گردآورده‌ی سیدعلی صالحی، انتشارات تهران، چاپ نخست: 1369)

 

 

 



 

 

ـ مسابقه‌ی علمی «یادواره‌ی زنده‌یاد استاد پرویز شهریاری» ، بخش نخست

 

همان‌گونه که در «سخن آغازین» همین نوشتار گفته شد، در این‌جا پرسش‌های نخستین بخش از مسابقه‌ی علمی «یادواره‌ی زنده‌یاد استاد پرویز شهریاری» در اختیار خوانندگان ارجمند و پی‌گیرانِ این زنجیره‌نوشتارها قرار می‌گیرد.

شرکت در این مسابقه، هیچ شرط سنی ندارد و لازم هم نیست که شرکت‌کننده حتماً عضو سایت خبری ـ تحلیلیِ مهندسان (www.iiiwe.com) باشد. تنها کافی‌ست که شخصِ شرکت‌کننده، پاسخ‌های خود به این نُه پرسشِ مسابقه‌ی نخست را همراه با نام و مشخصات فردی خود، تا ساعت 24 روز سه‌شنبه، بیستم تیرماه
1391، به نشانی ایمیل گروه رسانه‌ای «دیرین» بفرستد:

 



گروه فرهنگی و رسانه‌ای «دیرین» که طراح و برگزارکننده‌ی این مسابقه‌ی علمی‌ست، از همه‌ی کسانی که در این خودآزمایی شرکت کنند ـ فارغ از درست یا نادرست بودنِ پاسخ‌ها ـ  به‌گونه‌ای درخور تقدیر خواهد کرد. این گروه رسانه‌ای همچنین به یکی از کسانی که به همه‌ی پرسش‌ها پاسخِ درست بدهند، بر پایه‌ی قرعه‌کشی، جایزه‌ای ارزنده پیشکش خواهد کرد. نام‌های کسانی که به همه‌ی پرسش‌های مسابقه
پاسخِ درست بدهند، و نیز نامِ برنده‌ی قرعه‌کشی و جایزه، در واپسین سه‌شنبه‌ی ماهِ بعد و هم‌زمان با انتشار پرسش‌های مسابقه‌ی بعدی (این بار، 27 تیر 1391) اعلام خواهد شد.

هشت پرسش از نُه پرسشِ این مسابقه، از متن یا فایل‌های پیوستِ چهار بخشِ پیشینِ نوشتارهای «سه‌شنبه‌ها با استاد» طرح شده‌اند؛ و یکی از پرسش‌ها، مسأله‌ای ریاضی از یکی از کتاب‌های استاد شهریاری‌ست. بنابراین، اگر فایل یا قسمتی از این نوشتارها هست که هنوز فرصت نکرده‌اید بخوانید یا از محتوایش اگاه شوید، پیشنهاد می‌کنیم برای پاسخ‌گویی به هشت پرسشِ نخست از پرسش‌های زیر، حتماً آن‌ها را مطالعه بفرمایید.

لطفاً پاسخ‌های خود را تنها به نشانی ایمیل پیش‌گفته و برای گروه رسانه‌ای «دیرین» بفرستید؛ و از فرستادنِ پاسخ‌ها به نشانیِ گردآورنده‌ی زنجیره‌نوشتارهای «سه‌شنبه‌ها با استاد» (امیریاشار فیلا) خودداری بفرمایید.

چشم‌به‌راهِ پاسخ‌های شما هستیم.

 

پرسش‌ها :

 

1ـ نخستین نشریه‌ای که استاد شهریاری سردبیر آن بودند، چه نام داشت و در چه زمینه‌هایی به انتشار مطلب می‌پرداخت؟

2ـ نام نخستین کتاب استاد شهریاری که در سال 1327 خورشیدی منتشر شد و موضوعی غیر از ریاضیات داشت، چه بود؟ 

3ـ نخستین کتابی که با ترجمه‌ی استاد شهریاری (از روسی به پارسی) به چاپ رسید، چه نام داشت و در چه سالی منتشر شد؟

4ـ مجله‌ی «آشنایی با ریاضیات» که به همت و با پی‌گیریِ استاد شهریاری انتشار می‌یافت، در آغاز چه نام داشت و چرا نامش تغییر کرد؟

5ـ آخرین نشریاتی که زنده‌یاد استاد شهریاری تا واپسین روزهای زندگی پربارشان سردبیریِ آن‌ها را بر عهده داشتند، کدام‌ها بودند؟

6ـ کتاب «تقارن در جبر» که با برگردانِ استاد شهریاری به چاپ رسیده است، به طور کلی به چه موضوع و زمینه‌ای می‌پردازد؟

7ـ به اعتقاد استاد شهریاری و آن‌گونه که در کتاب «خلاقیت در ریاضیات و مهندسی» گفته‌اند، نیروهای خلاقِ افراد چگونه می‌توانند به ظهور برسند؟

8ـ هشت عنوان از کتاب‌های تألیف‌شده یا ترجمه‌شده‌ی استاد پرویز شهریاری را نام ببرید.

9ـ عددی را پیدا کنید که اگر دوسومِ آن را به خودش بیفزاییم و سپس از مجموعی که به دست می‌آید، یک‌سومِ آن را کم کنیم، عدد 10 به دست آید.

 

 

 

 

 


ـ اگر به هر دلیل نوشتار بالا را درهم‌ریخته و نابه‌سامان مشاهده می‌کنید و خواندنش برایتان دشوار است، می‌توانید آن را از روی فایل Word پیوست مطالعه بفرمایید.

 

 


 

 

بخش‌های پیشینِ زنجیره‌نوشتارهای «سه‌شنبه‌ها با استاد» را می‌توانید در این نشانی‌ها بخوانید :





 

 

 


 

 

 


گردآوری، سامان‌بخشی و آماده‌سازی : امیر یاشار فیلا

 از آن رو که هدف از آماده‌سازی و انتشار زنجیره‌نوشتارهای «سه‌شنبه‌ها با استاد» زنده نگاه داشتنِ یاد و نام استاد پرویز شهریاری‌ست،  نقل و بازنشر همه‌ی بخش‌های این مجموعه‌نوشتار به هر شکل و در هر جا آزاد است. اگر نامی هم از گردآورنده‌ی
مجموعه بُرده شود، موجب سپاس خواهد بود.

 

 

 

سه شنبه 30 خرداد 1391 ساعت 10:28  
 نظرات    
 
مائده علیشاهی 21:48 سه شنبه 30 خرداد 1391
0
 مائده علیشاهی
پیروز باشید......
سپاسگزارم
ش ب 02:06 چهارشنبه 31 خرداد 1391
0
 ش ب
ممنون مهندس فیلا
آخرین تعریفی که از دایره به خاطر دارم این است.

دایره مکان هندسی نقاطی است که فاصله تمامی آن نقاط از یک نقطه به نام مرکز به یک اندازه است.

تعریف منحنی بسته برایم تازگی داشت و به نظرم مربوط به آموزش ریاضیات در آن دوران باشد.

یادم می آید استادی که رشته اش ریاضی نبود و دکترای یکی از گرایشهای علوم انسانی را داشت به دانشجویان گفت که هیچ تعریفی کامل نیست و از ما خواست که یک تعریف در هر زمینه بگوییم تا ایشان دلایل خود را برای ادعایشان بیاورند و من تعریف دایره را گفتم .
ایشان پس از اندکی مکث بالاخره گفتند در هندسه اقلیدسی این چنین است و وقتی در فضای سیاهچاله ها بررسی شود این چنین نیست البته نمی دانم توجیه کرد و یا واقعیت این است به هرحال من که چیزی نفهمیدم.