«دو خصلت اساسی، هشترودی را از بسیاری کسان دیگر ممتاز میکرد: واقعبینی و بیپروایی؛ و به خاطر همین بود که همیشه انسانی فکر میکرد و هرگز هم از بیان اندیشهی خود بیم نداشت. او نهایتِ تلاش خود را میکرد تا به جوانان، هنر درست اندیشیدن را بیاموزد.»
ـ سخنی از زندهیاد استاد پرویز شهریاری
ـ سرسخن
زندهیاد استاد پرویز شهریاری، بارها و به شیوههای گوناگون ـ نوشتاری و گفتاری ـ در ستایش از ارزشهای علمی و شخصیتیِ شادروان پروفسور محسن هشترودی، ریاضیدان و دانشمند ایرانیِ معاصر (22 دی 1286 ـ 13 شهریور 1355 خورشیدی) و رییس اسبق دانشگاه تبریز یاد کرده بودند و هر فرصتی را برای بازگوییِ ویژگیهای ستودنیِ آن اُستاد ازدسترفته، بهویژه پژوهندگی و دانشپروری ایشان، مغتنم میشمردند؛ که از آن میان، انتشار چندین نوشتارِ یادنامهگونه در
نشریهی «چیستا» (برای مثال: «چیستا«ی شمارهی238، اردیبهشت 1386)، یادکردی از پروفسور هشترودی در خلال گفتوگو با سیدعلی صالحی، و نوشتنِ کتابی کوچک با نام «هشترودی، اندیشمندِ بیپروا» را میتوان نام بُرد.
در هفتمین بخش از زنجیرهنوشتارهای «سهشنبهها با استاد»، با هم نمونهای از این سخنان و یادکردهای زندهیاد استاد شهریاری را میخوانیم، تا دریابیم که چرا دانشمندی در جایگاه زندهیاد استاد شهریاری، پیوسته و در هر فرصتی لب به تحسین و تمجید از ویژگیهای شادروان پروفسور هشترودی میگشودند.
اما پیش از آن، نگاهی گذرا و کوتاه به زندگی و کارنامهی علمیِ پروفسور هشترودی میاندازیم:
شادروان پروفسور محسن هشترودی که به «نامدارترین ریاضیدان معاصر ایران» مشهور است، بیستودوم دیماه 1286در شهر هشترود (از شهرهای استان آذربایجانشرقی) چشم به جهان گشود و فراگرفتن دانش را از مدرسهی دارالفنونِ تهران آغاز کرد. وی دانشنامهی دکتریِ خود در رشتهی ریاضی را از دانشگاه سوربن فرانسه دریافت کرد و پس از بازگشت به ایران، نخست سرگرم تدریس در دانشسرای عالی شد. پروفسور هشترودی در سال 1320 به ریاست دانشگاه تبریز رسید و در سال 1336 بهعنوان رییس دانشکدهی علوم دانشگاه تهران برگزیده شد. پروفسور هشترودی مهارت شایانی در بیان اصول دانش و پدیدههای علمی و فناوریهای نوین به زبان ساده داشت، و با نوشتهها و سخنرانیهای خود میتوانست با بخش بزرگی از جامعه ارتباط برقرار کند و مفاهیم اصلی دانش و فناوری را به آنان منتقل نماید. او به فلسفه، شعر و موسیقی علاقهای فراوان داشت و خود نیز اشعاری سروده بود. وی از پیشروان تفکر انتقادی در ایران بود و تأکید زیادی بر اهمیت علوم پایه داشت.
تخصص پروفسور هشترودی در زمینهی هندسهی دیفرانسیل بود و مهمترین اثر علمیِ بهجایمانده از وی هم پایاننامه دورهی دکتریاش در زمینهی هندسهی دیفرانسیل است که در آن، یکی از مدلهای ریاضی استادش (الی کارتان) را تعمیم داد که امروزه به نام «التصاق هشترودی» (Hachtroudi Connection) شناخته
میشود.
ـ نوشتهای از استاد پرویز شهریاری، دربارهی شادروان پروفسور محسن هشترودی
هشترودی در آخرین مصاحبهی خود، که گویی چند روز پیش از مرگ خود انجام داده بود و در شب فردای مرگش از تلویزیون ملی ایران پخش شد، تکیهی اساسی بحث خود را بر ارزش کار آموزگاران و دبیران گذاشت و با وجودی که خود استاد دانشگاه و همیشه از بهترین و ممتازترینِ آنها بود، این واقعیت را بازگو کرد که بار اصلی آموزش، بیش از همه به دوش آموزگاران و بعد دبیران است و چند بار تأکید کرد که در این زنجیره، استادان
دانشگاه را باید در ردیف آخر قرار داد.
اگر به یاد بیاوریم که همیشه و بهناحق، کوشش شده است تا ناکامیهای آموزش دانشگاهی را معلول آموزش دبیرستانی و دبستانی بدانند و هیاهوی نادرستِ کمکاریِ آموزگاران و دبیران طنینی نیرومند داشته است، واقعبینی و درستاندیشیِ هشترودی را بیشتر و بهتر درک خواهیم کرد. این درست است که آموزش ما، بهطور کلی، جنبهی ایدهآل و آرمانی ندارد و کاستیهای فراوانی در همهجا به چشم میخورد؛ و بهویژه
آموزشِ شاخههای گوناگون دانش، نتوانسته است سامانِ درستی بگیرد، ولی دور از واقعیت و انصاف است که همهی بار این گناه را بر دوش زحمتکشترین و علاقهمندترین گروهِ معلمان، یعنی آموزگاران و دبیران بیفکنیم و تلاش عاشقانه و جانفرسای آنها را فراموش کنیم. همین آموزگاران و دبیران بههرحال توانستهاند دانشآموزنی را آماده کنند که بتوانند بر هرگونه آزمونی که بهعنوان کنکور در راه آنها گذشته شده است، چیره شوند و بهعنوان افراد مورد قبول دانشگاهها از مرز آزمایشِ سواد بگذرند؛ و ای کاش یک چنین آزمونی، برای پس از پایان
آموزشِ دانشگاهی هم وجود میداشت تا راه را برای داوریِ درستتر هموار میکرد.
دو خصلتِ اساسی، هشترودی را از بسیاری کسان دیگر ممتاز میکرد: واقعبینی و بیپروایی؛ و به خاطر همین بود که همیشه انسانی فکر میکرد و هرگز هم از بیان اندیشهی خود بیم نداشت. او در یکی از گفتوگوهایی که در واپسین سال زندگیاش با روزنامهی «کیهان» داشت، سخت به شیوهای که امروزه از دانش و یافتههای تازه بهرهگیری میشود، حمله کرد و به خاطر بیصلاحیتی کسانی که از دانش سود میبرند و آن را
برای نابودی بشر به کار میگیرند، غارنشینی را انسانیتر از زندگیِ متمدنِ امروزی خواند؛ و این خاصِ هشترودی نبود: سرشناسترین نمایندگان دانش و فرهنگ انسانی، همیشه صدای اعتراض خود را بر ضد بهرهگیری و سودجوییِ غیرانسانی از دانش بلند کردهاند و تضادی را که میان «انسانی بودنِ» دانش از یک سو و «ضد انسانی بودنِ» برخی کاربردهای آن از سوی دیگر وجود دارد، محکوم کردهاند. آلبرت اینشتین نیز در سالهای پایانیِ عمر خود، وقتی که از مجلهای معتبر درخواستنامهای دریافت کرد که در آن از او خواسته بودند دربارهی روند پیشرفت
دانش در آمریکای آن زمان مقالهای بنویسد، به جای مقاله، نامهای به دفتر مجله فرستاد که در آن نوشته بود اگر میتوانست زندگیِ نوینی داشته باشد، هرگز کوشش نمیکرد دانشمند یا محقق یا آموزگار باشد؛ بلکه ترجیح میداد لولهکش یا دستفروش باشد، تا بلکه بتواند تا اندازهای استقلالِ کار و اندیشهی خود را حفظ کند.
هشترودی به خاطر همین واقعبینیِ خود، بیشتر در محافل جوانان شرکت میکرد و به نیازهای آنها پاسخ میگفت. از همکاریِ او با مجلهی ریاضی «یکان»، همه آگاهاند. او نه تنها نویسندگان مجله را راهنمایی میکرد، بلکه بارها خود قلم به دست گرفت و برای مجله مطلب نوشت. حتا بهترین و ممتازترین شمارهی مجلهی «یکان»، یعنی تمرینهای ریاضیات مقدماتی، تألیفِ هشترودیست. او بهآسانی میتوانست نیاز
دانشآموزان دبیرستانی را دریابد و از همین رو، دور از پیچیده نویسی، که بیشتر دانشمندان با آن دستبهگریباناند، مسألههایی بکر و تازه برای آنها مطرح میکرد. در طرح و حلِ همهی این مسألهها نیز تکیهی اساسی و تأکیدِ هشترودی بر تفکر و اندیشه بود، و نهایتِ تلاش خود را میکرد تا به جوانان، هنر درست اندیشیدن را بیاموزد.
در هر جایی که معلمها گرد میآمدند یا نشریهای علمی پا میگرفت، میشد سراغ هشترودی را گرفت. او برخلاف انجمنهای رسمیِ کنونی که تکیه را بر مدرک تحصیلی گذشته اند، در واقع مبتکر نخستین انجمن معلمانِ ریاضی، به مفهوم همگانیاش بود و با وجود وقت کمی که داشت، مرتب و بدون غیبت به جمع دبیران و استادان ریاضی میآمد و با راهنماییهای خود آنها را هدایت میکرد.
او از آغاز انتشار «کتاب هفته» و هم از آغاز انتشار مجلهی «فضا»، با این دو نشریه همکاری میکرد، و در کانونهای دانشآموزی و دانشجویی که مجلهی «فضا» تشکیل داده بود، از افتخارات علمی کشورمان و از تازههای دانش برای جوانان سخن میگفت و همیشه با گفتارهای افسونکنندهی خود، آنها را یاری میداد تا راهِ درست اندیشیدن و انسان بودن را فرابگیرند.
هشترودی هرکسی را به حضور میپذیرفت و در هر مقولهای که مورد علاقهی آنها بود، به بحث مینشست. اگر کسی کتابی یا مقالهای نوشته بود و به او مراجعه میکرد، با بردباری به حرفهایش گوش میداد و با دقت مطالبش را میخواند و بی آن که او را دستکم یا کوچک بشمارد، راهنمایی و تشویقش میکرد.
همین گفتهای که از او نقل کردهاند که آرزو داشت پس از مرگش، در جایی او را به خاک بسپارند که دانشجویان و دانشپژوهان از روی او بگذرند، میتواند گویای همهچیز باشد. یادش به نیکی باد.
(بخشی از گفتوگوی سیدعلی صالحی با استاد پرویز شهریاری، که در صفحات 157 تا 166 کتاب «ستارهی اعداد؛ پرویز شهریاری کیست و چه کرده است؟» به چاپ رسیده است.)
ـ خاطرهای از یکی از آشنایانِ استاد پرویز شهریاری
«بزرگ بود و از اهالی امروز بود ...»
هما کبیری
سه شنبه دوم خرداد 1391
گمان کنم یکشنبهها و چهارشنبهها بود که از 8 صبح میرفت دفتر مجلههای «چیستا» و «دانش و مردم»؛ مینشست پشت آن میز فلزی، و کاغذ و قلم به دست مشغول نوشتن میشد. اغلب، عینک و ذرهبینش هم همراهش بود. همان طور که مینوشت و ترجمه میکرد، با روی باز با مخاطبانش هم دیدار داشت. نه مثل خیلیهای دیگر لازم بود از منشی و دفترش وقت بگیری، و نه مدام جلسه پشت جلسه داشت که جوابت را ندهد.
هیچوقت پیش نمیآمد که بیکار ببینیاش؛ یا سرگرمِ خواندن و نوشتن بود و یا صحبت کردن با کسی. خیلیها میآمدند برای راهنمایی گرفتن، و خیلیها مشتاقِ دیدنش بودند؛ مثل من که آرزویم این بود که روزی نویسندهی کتابهایی را که نوجوانیام را با آنها گذراندهام، ببینم.
روزی را که برای اولین بار از نزدیک دیدمش و جواب سوالهایم را داد، دهها بار برای هر کس که میدیدم، تعریف کردم؛ اما هیچکس شوقِ من را نداشت و ذوقم را نمیفهمید. چون نه آن اصالت را از نزدیک دیده بود و نه بزرگی و ماندگاریاش را درک کرده بود.
این دیدار چندین بار در دفتر مجله و منزلش تکرار شد و هر بار من بیشتر شوکه میشدم که چطور برخلاف تصور همگان، کسی که دنیایش ریاضی و عدد و رقم و جبر و احتمال است، میتواند اینقدر راحت و صمیمی و در رفتارهای انسانیاش تا این اندازه موفق باشد. هر بار که مینشستم کنار دستش، ریکوردر را روشن میکردم تا مبادا واوی را جا بیندازم؛ تا حرفهایش برایم بشود درس زندگی. اما حیف که همهی
این دیدارها خیلی کوتاه بودند.
یک روز در یکی از این دیدارها به دکتر گفتم که میخواهم دربارهی دکتر هشترودی چیزکی بنویسم و نیاز به راهنمایی شما دارم. یک لحظه نگاهم کرد، کشوی میز فلزی را باز کرد، یک کتاب آبیرنگ با قطع پالتویی درآورد به من داد و گفت: «بخونش... هشترودی مرد بزرگی بود.»
آنقدر ذوق کرده بودم که فقط کتاب را به دستان لرزانش دادم و خواستم جملهای یا نصیحتی برایم بنویسد؛ برایم نوشت: «برای هما کبیری ...»
و من هنوز در حسرت جملهای هستم، نصیحتی، چیزی که از او داشته باشم. شاید برخوردش بزرگترین نشانه بود.
ـ از آن رو که هدف از آمادهسازی و انتشار زنجیرهنوشتارهای «سهشنبهها با استاد»، زنده نگاه داشتنِ یاد و نام
استاد پرویز شهریاریست، نقل و بازنشر همهی بخشهای این مجموعهنوشتار به هر شکل و در هر جا آزاد است.
اگر نامی هم از گردآورندهی مجموعه بُرده شود، موجب سپاس خواهد بود.
ـ اگر به هر دلیل نوشتار بالا را درهمریخته و نابهسامان مشاهده میکنید و خواندنش برایتان دشوار است، میتوانید آن را از روی فایل Word پیوست مطالعه بفرمایید.
بخشهای پیشینِ زنجیرهنوشتارهای «سهشنبهها با استاد» را میتوانید در این نشانیها بخوانید :
این سهشنبه، 13 تیرماه، مصادف است با بیستوپنجمین سالگرد حملهی ناجوانمردانهی کشتی جنگی آمریکایی به هواپیمای مسافربر ایرانی بر فراز خلیجفارس؛ ضمن محکوم کردنِ دیگربار آن اقدام، یاد قربانیانِ آن حادثهی ناگوار را گرامی میداریم.