صفحه شخصی امیر یاشار فیلا   
 
نام و نام خانوادگی: امیر یاشار فیلا
استان: اصفهان - شهرستان: اصفهان
رشته: کارشناسی نقشه برداری
شغل:  ویراستار، روزنامه‌نگار، کارشناس تولید محتوا و رسانه‌گر حوزه‌ی شهر، ساختمان، معماری و مهندسی
تاریخ عضویت:  1389/06/12
 روزنوشت ها    
 

 به پاس بوی عشقی که از خاکِ آن پارسی‌گوی شیرین‌گفـتار می‌آید بخش عمومی

18

همان‌گونه که دوستان می‌دانند، هشت سال پس از آن که در سال ۱۳۸۱ مرکز سعدی‌شناسی ایران، روز یکم اردیبهشت‌ماه را «روز سعدی» نام نهاد، در تاریخ یکم اردیبهشت ۱۳۸۹ و در نشست بزرگ شاعران جهان در href="http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B4%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D8%B2">شیراز، این روز از سوی نهادهای فرهنگی داخلی و خارجی به عنوان «روز سعدی» به رسمیت شناخته شد.

 


 

ز خاک سعدی شیراز بوی عشق آید  /  هزار سال پس از مرگ او گرش بویی

 

همین «بوی عشق» بی‌مانند است که موجب شده غیر ایرانیان هم به جایگاه بلند سعدی در کاخ ادبیات و معرفت بشری پی ببرند و به و او سخنش ارادتی ویژه داشته باشند؛ تا اندازه‌ای که شعر «بنی‌آدم» او در مجموعه‌ی پیام‌های فضاپیمای وویجر برای ساکنانِ هوشمندِ فضاهای
دوردست نیز فرستاده شده ‌است.

شنیدن این پیام فارسی از وب‌گاه ویجر، ناسا :

 


 

 


 


 


 


 


 

دوستدارانِ آثار سعدی،مجموعه‌ی آثار او را در این نشانی نیز می‌توانند بیابند :

 


 

این هم پایگاه اینترنتی مرکز سعدی‌شناسی :

 


 

 

این هم گلی خوش‌بو از گلستانِ بی‌نظیر سعدی، به گزینش این بنده :

 

 

سروی چو تو می‌باید تا باغ بیاراید  /  ور در همه باغستان سروی نبود شاید

 

در عقل نمی‌گنجد، در وهم نمی‌آید  /  کز تخمِ بنی‌آدم فرزندِ پری زاید

 

چندان دل مشتاقان بربود لب لعلت  /  کاندر همه شهر اکنون دل نیست که برباید

 

هرکس سر سودایی دارند و تمنایی /  من بنده‌ی فرمانم، تا دوست چه فرماید

 

گر سر برود قطعاً در پای نگارینش  /  سهل است ولی ترسم کاو دست نیالاید

 

حقا که مرا دنیا بی‌دوست نمی‌باید  /  با تفرقه‌ی خاطر دنیا به چه کار آید!؟

 

سرهاست در این سودا چون حلقه‌زنان بر در  /  تا بختِ بلند این در بر روی که بگشاید

 

ترسم نکند لیلی هرگز به وفا میلی  /  تا خونِ دلِ مجنون از دیده نپالاید

 

بر خسته نبخشاید آن سرکشِ سنگین‌دل  /  باشد که چو بازآید، بر کشته ببخشاید

 

ساقی بده و بستان دادِ طرب از دنیا  /  کاین عمر نمی‌ماند، وین عهد نمی‌پاید

 

گویند چرا سعدی از عشق نپرهیزد  /  من مستم از این معنی هشیار سری باید

 

 

دوستان و همکاران ارجمند،

شما هم اگر از شعری از سعدی شیرین‌گفتار از بر دارید، یا خوانده‌اید و به دل‌تان نشسته، با نقل آن در این‌جا، ما و دیگر دوستان را نیز از لذت خواندنش بهره‌مند کنید.

سپاس.

 

یکشنبه 3 اردیبهشت 1391 ساعت 11:04  
 نظرات    
 
فرزانه حبیبی 19:47 یکشنبه 3 اردیبهشت 1391
1
 فرزانه  حبیبی
شعر زیبایی دیگری از سعدی

ای ساربان اهسته رو کارام جانم میرود

وان دل که با خود داشتم با دلستانم میرود

من مانده ام مهجور ازو بیچاره و رنجور ازو

گویی که نیشی دور ازو در استخوانم میرود

گفتم به نیرنگ و فسون پنهان کنم ریش درون

پنهان نمی ماند که خون بر آستانم میرود

محمل بدار ای ساربان تندی مکن با کاروان

کز عشق آن سرو روان گویی روانم میرود

او میرود دامن کشان من زهر تنهایی چشان

دیگر مپرس از من نشان کز دل نشانم میرود

با آنهمه بیداد او وین عهد بی بنیاد او

در سینه دارم یاد او یا بر زبانم میرود

باز آی و بر چشمم نشین ای دلستان نازنین

کاشوب و فریاد از زمین بر آسمانم میرود

صبر از وصال یار من برگشتن از دلدار من

گرچه نباشد کار من هم کار از آنم میرود

در رفتن جان از بدن گویند هر نوعی سخن

من خود بچشم خویشتن دیدم که جانم میرود

سعدی فغان از دست ما لایق نبود ای بی وفا

طاقت نمی آرم جفا کار از فغانم میرود

ممنون.
مجید صابر 22:13 یکشنبه 3 اردیبهشت 1391
2
 مجید صابر
ممنون مهندس عزیز جالب بود ولی از شعر ، آن هم از بر ، بهره ی چندانی نبرده ام.
مائده علیشاهی 23:38 یکشنبه 3 اردیبهشت 1391
1
 مائده علیشاهی
به به ......ممنونم جناب فیلا..
م. مستاجران 08:05 دوشنبه 4 اردیبهشت 1391
1
 م. مستاجران
مرا به صورت شاهد نظر حلال بود
که هرچه می‌نگرم شاهدست در نظرم
دو چشم در سر هر کس نهاده‌اند ولی
تو نقش بینی و من نقشبند می‌نگرم
--------------------------------------------
سخن عشق حرامست بر آن بیهده گوی
که چو ده بیت غزل گفت مدیح آغازد
حبذا همت سعدی و سخن گفتن او
که ز معشوق به ممدوح نمی‌پردازد
ممنون