«من معلم ریاضی هستم و میدانم که هر مسألهای راهحلی دارد. فقط باید جستجوگر و پرحوصله بود. برای یافتنِ راهحلِ مناسب، نباید راههای پیشتر پیموده را دوباره امتحان کرد؛ بلکه باید در جستوجوی راهحلی تازه برآمد.»
ـ سخنی از زندهیاد استاد پرویز شهریاری
ـ عنوان مقاله :
اهمیت تعریفِ درست در علم
ـ گردآوری و برگردان :
استاد پرویز شهریاری
ـ موضوع اصلی:
روششناسی علم
ـ موضوع فرعی :
تعاریف علمی
ـ سه کلیدواژهی اصلی به ترتیب اهمیت :
تعریف جامع و مانع ، دور باطل تعرِیف ، دقت علمی.
ـ سه کلیدواژهی فرعی به ترتیب اهمیت :
منطق ، روش علمی ، انریکو فرمی.
ـ چکیدهی مقاله :
در سال 1938م. «انریکو فرمی»، فیزیکدان ایتالیایی موفق به دریافت جایزهی نوبل شد و سپس به آمریکا رفت. او در ساختن بمب اتمی نقشی برجسته داشت. فرمی در همهی کارهای خود، حتا سخنرانیهایش، همواره این قاعده، یعنی دقت همراه با تعریف درست را رعایت میکرد.
دقت در کار و بیانِ تعریفِ درست و قانعکننده، از ویژگیهای دانش است. هر مفهومی تعریف ویژهی خود را دارد. این تعریف نباید به خودش بینجامد، یعنی دور باطل ایجاد کند. اگر بگوییم «خط راست یعنی خطی که راست باشد»، این دور باطل است و مفهوم خط راست را روشن نمیکند.
مفهوم تعریف با مفهوم انتزاع، پیوندی تنگاتنگ دارد و انتزاع در همهی دانشها هست. تعریف باید جامع و کامل باشد؛ یعنی همهی بخشهای خود را دربربگیرد. باید مانع باشد؛ یعنی هر بخشی را که مربوط به آن نیست، در خود راه ندهد.
در این نوشتار کوتاه، این ویژگیها برای تعریفِ درست در گسترهی دانش، برشمرده شدهاند.
گفتنیست: مأخذ اصلی این نوشتار، مجلهی «دانش و مردم» بوده است که با سردبیریِ زندهیاد استاد پرویز شهریاری منتشر میشد. فایل PDF پیوست نیز برگرفته از وبگاه «بنیاد علمی و فرهنگی گرامی» است.
ـ آشنایی با «بنیاد علمی و فرهنگی گرامی»
«بنیاد علمی و فرهنگی گرامی» با شعار «گسترش دانش ـ اعتلای زبان» و با هدف «گسترش دانش به زبان فارسی روان» و «پاسخگویی نیازهای کاربردی جامعهی ایرانی»، کوشش دارد تا با «جستوجو»، «انتخاب»، «ویرایش»، «نمایهسازی» و «ارائه»ی مطالب علمی به زبان فارسی روان در محیط اینترنت، نسبت به افزایش رغبت به مطالعهی مطالب علمی و از این طریق، به گسترش دانش و اعتلای زبان فارسی در محیط
اینترنت کمک کند.
مرادِ این بنیاد از «زبان فارسی» یادشده، شکل نوشتاریِ روان و درستِ زبان مورد تکلم در تهران و مورد استفاده در آثار مکتوب و رسانههای کشور در زمان حال است و تعبیرهایی همچون «زبان خالص» و... مورد نظر «بنیاد گرامی» نیست.
دستاندرکارانِ این بنیاد اعتقاد دارند: با گسترش فناوری ارتباطات و اطلاعات و با وجود انبوه اطلاعات به دیگر زبانها در فضای مجازی اینترنت، زبان فارسی نیز باید از راه کاربرد درستِ آن، جایگاه شایستهی خود را در این فضا پیدا کند.
ـ نکوداشتِ استاد پرویز شهریریاری در تورنتو
یکشنبه، 17 جون 2012، برابر با بیستوهشتم خرداد 1391، مراسمی در بزرگداشتِ زندهیاد استاد پرویز شهریاری، در «بنیاد شهروند» تورنتو برگزار شد.
بنیاد شهروند، کانون فرهنگی بهآذین و کانون دوستداران گیلان برگزارکنندگان این مراسم و «پرشین سیرکل» و «کراس آرت فیلم» از پشتیبانان این برنامه بودند.
سحر میرشفیعی، از اعضای هیأت مدیرهی کانون دوستداران گیلان، گردانندگی مراسم را عهدهدار بود و از سوی برگزارکنندگان گفت: افتخار میکنم که توانستیم با برپایی این گردهمایی، گامی کوچک در بزرگداشت یکی از نوابغ بزرگ ریاضی و فرهنگ کشورمان برداریم.
او با اشاره به این که این روزها شاهد از دست دادن شخصیتهایی هستیم که شالوده و از سازندگان فرهنگ، تاریخ، هنر و خاطرات ما در سالیان گذشته بودهاند، تأکید کرد: باید تلاش کنیم در زنده بودنشان از آنان قدردانی کنیم و در نبودشان اهدافشان را پاس بداریم.
سپس شهلا اعتمادزاده، هنرمند و از پایهگذارانِ «کانون بهآذین»، پیام شهریار، فرزند زندهیاد استاد شهریاری را که ساکن کالیفرنیاست، خواند. او در این پیام یاد سه تن از عزیزانِ ازدسترفتهاش را گرامی داشته بود: پدر، مادر و خواهرش، مرجان.
شهریار شهریاری نوشته بود: «پرویز شهریاری شخصیتی چندسویه بود. بسیاری از شما او را معلم ریاضیتان میدانید. بسیاری از شما او را نویسنده و مترجمی پرکار و اثرگذار می دانید. بسیاری از شما او را یک زرتشتی نمونه میدانید. بسیاری از شما او را یک فعال سیاسی میدانید که تا پایان به آرمانهایش وفادار ماند. بسیاری از شما او را انسانی شریف و نازنین میدانید. بسیاری از شما او
را یک ایرانی و یک شخصیتِ ملی میدانید. چه بسا از نظر شما، جنبهای از شخصیت، زندگی و فعالیتِ شهریاری کلیدیتر است و تأکیدِ بیشتری میطلبد. ولی برای من، پرویز شهریاری چند نفر نبود؛ او فقط «بابا» بود. بابا پس از شنیدن خبر مرگ مادرم، زمرد بهیزاده که 57 سال همسرش بود و چند صباحی نزد فرزندان خود در بیرون از ایران به سر برده بود، بسیار شکسته شد؛ و تنها دوازده روز بعد، او هم از پیش ما رفت.»
در بخش دیگری از این پیام، شهریار به حادثهی تلخ مرگ خواهر هشتسالهاش، مرجان، در تصادف اتومبیل اشاره کرده بود و این که چگونه پدرش ضمن دادنِ این خبر به او، قول داده بود که کاری کند تا یاد مرجان زنده بماند.
یاد مرجان با دبیرستان دخترانهای که زندهیاد استاد شهریاری به نام او ساخت، زنده ماند. شهریار نوشته است: «بابا به قول خود وفا کرد؛ آنقدر کار کرد، آنقدر قلم زد، آنقدر درس داد، آن قدرفعالیت اجتماعی و سیاسی کرد که در این چند هفتهی گذشته، پس از 47 سال، اسم و یاد مرجان در روزنامهها، در تلویزیون، در یادبودها و در شرححالها، همهجا هست.»
در بخش بعدیِ برنامه، فیلم مستند کوتاهی، ساختهی میترا منصوری، فیلمساز مقیم هلیفکس، به نمایش درآمد. این فیلم کوتاه، بخشی از یک فیلم مفصل بود که ایشان به درخواست کمیتهی برگزارکننده، نزدیک به هفده دقیقه از آن را برای نمایش در این برنامه آماده کرده بود. گزینش موسیقی متن برای این فیلم کوتاه هم بسیار باسلیقه انجام گرفته
بود، و با شخصیت و منش تلاشگر استاد پرویز شهریاری مطابقت داشت.
در این فیلم، پرویز شهریاری از همهچیز و همهجا می گوید؛ از خاطرات کودکی، زمانی که با فقر دست و پنجه نرم میکردند؛ این که چگونه به او کمک میکردند تا درس بخواند.
در بخشی دیگر از این برنامه، حسن زرهی، سردبیر وبگاه شهروند، از سه منظر به زندهیاد شهریاری نگاه کرد، و برای هرکدام خاطرهای تعریف کرد. زرهی نخست از حرمتی که شاگردانِ استاد برای او قائل بودند، سخن گفت و خاطرهای از یکی از شاگردان او نقل کردکه دختر یکی از مقامهای ساواک بوده و زمانی که خبر بازداشتِ استاد را شنیده، از پدرش
خواسته بود یا شهریاری را فوری آزاد کند، یا هیچکس آن شب در خانهی آنها نخواهد خوابید!
سپس هما احمدزاده، همکار زندهیاد استاد شهریاری، دقایقی از او گفت: من افتخار همکاری نزدیک با آقای شهریاری در ماهنامههای «چیستا» و «دانش و مردم» را داشته ام. من شاگرد درسی ایشان نبودم، هرچند در مدرسهی مرجانِ ایشان درس خواندهام.
احمدزاده فضای آن مدرسه را «دمکراتیک، صمیمی و همراه با احترام» خواند که در آن شاگردان انسان به شمار میرفتند و ارزش داشتند.
احمدزاده افزود: در این فضا بود که من برای نخستین بار تفاوت میان یک جوّ دیکتاتوری را با فضایی دمکراتیک حس و درک کردم. آقای شهریاری با به وجود آوردنِ چنین فضایی در مدرسهی مرجان، تفاوت میان این دو فضا را به من نشان دادند و من فراگرفتم که یک فضای دمکراتیک و آزاد چگونه باعث رشد و بالیدنِ انسانها میشود.
احمدزاده سخنانش را اینگونه پی گرفت: ایشان به نیروهای جوان و تازهکار بسیار اهمیت میدادند و سخت از نخبهگرایی به دور بودند؛ و هرنوع اشرافیگری را چه در زمینهی ادبی و فرهنگی، چه در زمینهی علمی و سیاسی، مردود می دانستند و معیار برای ایشان، تلاش و ازخودگذشتگی بود.
احمدزاده در پایان سخنانش، در حالی که بغض توانِ سخن گفتن را از او گرفته بود، گفت: آقای شهریاری همواره میگفت: «من معلم ریاضی هستم و میدانم که هر مسألهای راهحلی دارد. فقط باید جستجوگر و پرحوصله بود. برای یافتن راهحل مناسب، نباید راههای پیشتر پیموده را دوباره امتحان کرد؛ بلکه باید در جستوجوی راهحلی تازه برآمد.»
در دنبالهی برنامه، نوبت به هنرمند موسیقیدان، مانلی جما لرسید تا با نوای دلانگیز گیتارش، دقایقی حالوهوای سالن را مترنم کند. مانلی، جوان هنرمندیست که همواره در برنامههای جامعهی ایرانی [کانادا] حضوری پررنگ داشته و اگرچه خارج از ایران بزرگ شده، نسبت به خانهی مادری و آدمهایش، بیاعتنا نیست. مانلی نوازندهی
گیتار آگوستیک است و آهنگهایش را خودش میسازد و بهتازگی آلبوم دومش را روانهی بازار کرده است.
پس از هنرنمایی مانلی، روزا روزبهان، کنشگر اجتماعی، پیام مژده، دیگر فرزند زندهیاد استاد شهریاری را خواند. او در آغاز مژده را معرفی کرد.
مژده در پیام خود، از سنگینی از دست دادن مادر و پدر در فاصلهی 12 روز نوشته بود و از جمله این که: «خاطراتِ من هم از بابا، بیکران است. او انگار چند زندگی را در یک زندگی به ثمر رساند و در نتیجه، در حیطههای مختلفی زندگی کرده و خاطره ایجاد کرده است.»
مژده جملهای را به یاد میآورد که پدرش در سیزدهسالگیاش به او گفته بود: «این خوبه که آدم مهم باشه، ولی مهمتر اینه که آدم خوب باشه.» مژده ادامه میدهد: «پرویز شهریاری البته خوبی را زندگی کرد. او هم خوب بود و هم مهم؛ ولی همانطور که خودش باور داشت، مهمتر از همه این بود که با خوبی زندگی کرد.»
نوبت به ایرج شهریاری، خواهرزادهی استاد شهریاری رسید. او گفت: ببینیم پرویز در مورد بزرگانِ همعصرش چه میگفت. من اینها را خودم از او پرسیدم؛ گفتم بهترین مترجمهای ایران چه کسانی هستند؟ گفت: محمود اعتمادزاده (بهآذین) و محمد قاضی. گفتم نظرتان در مورد هوشنگ ابتهاج چیست؟ گفت: حافظ دوم ایران. گفتم بهترین فیلسوف و
انسانشناس تاریخ ایران کیست؟ گفت: احسان طبری.
ایرج شهریاری، خاطرات دیگری از داییاش را با حاضران در میان گذاشت و در یکی از خاطراتش، از گریهی پرویز شهریاری پس از شنیدنِ خبر کشته شدنِ سالوادور آلنده، رییسجمهور شیلی گفت.
ایرج شهریاری افزود: دوستی داریم به نام میلاد درویش، که یک مستند یکساعتونیمه از پرویز شهریاری ساخته، به نام «فانوس گلستان» که فوقالعاده است و در یوتیوب هم در دسترس است.
او همچنین گفت: کس دیگری که حتماً باید از او هم یاد کنیم، بانوییست به نام ناهید اکبری که در پانزده ـ بیست سال اخیر، مراقب و دستیار فرهنگی و دست راست پرویز بود.
ایرج شهریاری ماندهی وقت خود را به خواهرش داد تا او هم که از آمریکا آمده بود، از داییشان بگوید. مهرناز شهریاری نیز دقایقی از «داییجان» و خاطراتِ او سخن گفت.
مهرناز گفت: سه خانم در قلب دایی من جای خاصی داشتند: مادرشان، خانم گلستان شهریاری، که با فداکاری چهار بچهی خود را بزرگ کردند و تحصیلکرده تحویل جامعه دادند؛ آن هم در زمانی که گذران زندگی بسیار سخت بود. اختر شهریاری، مادر ما که کمک کرد تا برادرانش تحصیل کنند؛ و سومین زنی که جای خاصی در قلب داییجان داشت، همسرش، زمرد بهیزاده بود.
مهرناز شهریاری که لیسانس فیزیک و پیشینهی آموزگاری در دبیرستانهای ایران و میشیگان آمریکا را دارد، گفت: هر چیزی که من در ریاضی یاد گرفتم، هر چه که از لحاظ دانش و روش تدریس دارم، از ایشان دارم.
سخنران بعدی، امید ابراهیمپور، از همکاران استاد شهریاری در ماهنامهی «چیستا» و از بنیادگذارانِ «کانون بهآذین» بود، که سخنرانیاش را با عنوان «آشتی با ریاضیات» ارائه داد.
ابراهیمپور با اشاره به این که سرانجام در سال ۱۳۸۵ (۲۰۰۶م.) در دفتر «چیستا» استاد شهریاری، آن دانشمند و ادیب و مبارز راه بهروزیِ مردم را ملاقات کرده، گفت: علم ریاضی با همهی شاخههای خود، موضوع سختی به نظر میرسد، ولی هدف استاد شهریاری، به گواه نوشتهها و ترجمههایش، این بود که بتواند این امر را ساده و همهفهم نماید.
ابراهیمپور سپس بخشهایی از کتابهای استاد شهریاری در زمینهی ریاضیات را برای حاضران خواند، که در آنها به ریشهی دلزدگی و دوری از ریاضیات پرداخته شده بود.
به گفتهی سخنران، استاد پس از انقلاب، تلاش خود برای آشتی دادنِ دانشآتموزان و دانشجویان با ریاضیات را دوچندان کرده بودند و گروههای علاقهمند به ریاضی را هدایت و سازماندهی میکردند؛ تا جایی که مسئولان آموزشی کشور دیگر نمیتوانستند حضورش را انکار کنند. ایشان عضو هیأت تحریریهی چندین مجلهی ریاضی بودند که از آن میان، مجلههای «برهان» و «توان» را میتوان نام برد.
ابراهیمپور در پایانِ سخنانش، پیام تسلیت همکارانِ زندهیاد استاد شهریاری در مجلات «برهان» و «توان» را برای حاضران در نشست خواند.
آخرین سخنران این مراسم، احمد جواهریان، از همکاران استاد شهریاری بود.
او با اشاره به این که استاد شهریاری نقش و جایگاه ویژهای در زندگیاش داشته، گفت: مگر میشود کسی بتواند آنقدر کتاب بنویسد، ترجمه کند و انتشار دهد که فهرست کاملی از کتابهایش موجود نباشد!؟ نوشتهاند بیش از هزار مقاله؛ اما چهقدر سخنرانی؟ اگر به این فهرست، تأسیس مدارس و انتشارات و دانشگاه و مساعدت در راهاندازیِ دهها بنیاد فرهنگی کوچک و بزرگ را که در برخی موارد حتا
نامشان هم به میان نیامده، بیفزاییم، باید اذعان کرد که کارنامهی فرهنگی پرویز شهریاری در جامعهی ما بیشک هیچ همانندی ندارد. این در حالیست که به دلیل ترویج فرهنگ و جانبداریِ روشن و صریحاش از زحمتکشان و مخالفتِ صریحاش با نظام سرمایهداری (هر پنج باری که به زندان کشانده شد، اتهاماش همین بود)، در انجام بسیاری از این کارها با کارشکنیها و حتا تهدیدهای جدی روبهرو بود.
جواهریان افزود: او در عین این که نگاهی جهانی داشت، عمیقاً به ایران عشق میورزید و به همین دلیل، همیشه بخشی از مطالعهها و نوشتهها و صفحات مجلاتش را به ایرانشناسی اختصاص میداد.
برگرفته از : وبگاه روزنامهی «شهروند»؛ روزنامهی ایرانیان مقیم امریکای شمالی
ـ از آن رو که هدف از آمادهسازی و انتشار زنجیرهنوشتارهای «سهشنبهها با استاد»، زنده نگاه داشتنِ یاد و نام
استاد پرویز شهریاریست، نقل و بازنشر همهی بخشهای این مجموعهنوشتار به هر شکل و در هر جا آزاد است. اگر نامی هم از گردآورندهی مجموعه بُرده شود، موجب سپاس خواهد بود.
ـ اگر به هر دلیل نوشتار بالا را درهمریخته و نابهسامان مشاهده میکنید و خواندنش برایتان دشوار است، میتوانید آن را از روی فایل Word پیوست مطالعه بفرمایید dir=ltr>.