خبر کوتاه، تلخ و شگفتانگیز بود :
«انجمن فارغالتحصیلان دانشگاه صنعتی شریف، عصر چهارشنبه، 16 بهمن، سمینار آموزشی «نگاهی به دانش آسترولوژی» را با تدریس یکی از دانشآموختگانِ پیشین همین دانشگاه که مدعی است تخصص کاربردی در این مقوله دارد، برگزار میکند. قرار است در طول چهار ساعت برگزاریِ این کارگاه، به 20 محور کاربردی آسترولوژی (یا همان تنجیم و طالعبینی) پرداخته شود.»
(لینک خبر :
از آموزش طالعبینی تا پیشبینی ازدواج موفق با ستارهها در سمینار آموزشی دانشگاه شریف!)
قاعدتاً سخنران محترم در بهترین حالت برای هر موضوع 12 دقیقه وقت خواهند داشت تا به مقولههایی همچون انرژی کیهانی، درمان بیماریها، انتخاب صحیح زمان ازدواج و انجام کارهای مهم در زمانهای مناسب از منظر دانش نجوم و... بپردازند!
جهل و نادانی بخشی از ذات بشر بوده و هست. کنترل شدنیست، ولی ریشهکن نمیشود. گرفتاریِ کنونی این است که میبینیم نخبگانِ جامعه نیز در تشخیص علم از شبهعلم، دچار خطا و اشتباه شدهاند و چهبسا به ورطهی خرافات کشیده شوند.
حتماً ماجرای عبرتآموز مایهکوبی آبله در ایران و سرگشتگی امیرکبیر از جهل مردم و گریزشان از مایهکوبی برای جنی نشدنِ فرزندانشان را شنیده یا خواندهاید. اگر نشنیدهاید،
اینجا را کلیک کنید و بخوانید.
امیرکبیر بر این باور بود که تا وقتی در هر کوی و برزنی، مدرسه و کتابخانهای دایر نشود، اوضاع تغییری نخواهد کرد و بساط دعانویسها و رمالها از این کشور جمع نخواهد شد.
اکنون پس از گذشتِ بیش از یک سده، آرزوی امیرکبیر در بسط کمّی آموزش، جامهی تحقق پوشیده و نهتنها در هر کوی و برزنی، که در دورافتادهترین روستاها و در سیاهچادرهای عشایر کلاس درس و مدرسه دایر میشود و در دورترین نقاط ایران هم به یاری گسترش امکاناتِ مخابرات و پوشش اپراتورهای تلفن همراه، امکان دسترسی به شبکهی اینترنت و گردش آزاد آگاهیها فراهم است. اکنون در هر شهری که زیرساختهایش مهیا باشد، نه فقط مدرسه، که شعبهای از دانشگاهها راهاندازی شده تا دسترسی به آموزش عالی و دانشهای روز تا جای ممکن برای همه فراهم شود.
اما آیا این یعنی همهی آرمانهای امیرکبیر محقق و سایهی سنگین جهل از سر ما دور شده است؟
متأسفانه اگر چنین بیندیشیم، تنها فریب ظواهر را خوردهایم... شواهد نشان میدهند که برای پیکار با جهل و نادانی، راهی طولانی در پیش داریم؛ بهویژه که میدانِ این نبرد فقط به سطوح پایینی جامعه خلاصه نمیشود!
آیا تا کنون به عناوین کتابها و مجلاتِ روی پیشخوانِ کتابفروشیهای مرکز شهر و روزنامهفروشیهای پایانههای مسافربری دقت کردهاید؟ به تیراژ و توزیع هفتهنامهها و مجلههایی که مختص پیامکهای جالب هستند، چهطور؟ بررسی اینها محک خوبی برای سنجش ذائقهی فرهنگی سطوح پایینی جامعه است.
آیا میدانید نزدیک به 10میلیون تن از جمعیتِ کنونی کشور سواد خواندن و نوشتن ندارند؟ (
اینجا را ببینید)
و این که حدود 20میلیون تن در کشور ما تحصیلاتشان کمتر از سوم راهنمایی است؟ (
اینجا را هم ببینید)
و تنها 18درصد از جمعیتِ کشور تحصیلات عالی دارند؟ (
اینجا را بار دیگر ببینید)
و این در حالیست که در کشورهای توسعهیافتهی جهان، نزدیک به نیمی از جمعیتِ آنها تحصیلات دانشگاهی دارند؟ (
اینجا را هم ببینید)
آیا تا کنون دقت کردهاید که چند درصد از اطرافیانتان به طالعبینیهای هندی و چینی و... اعتقاد دارند و بر پایهی آن، زمانِ خرید ملک را تعیین میکنند، ازدواج میکنند، بچهدار میشوند، و حتا زمان عمل جراحی خود را تعیین میکنند!؟
حتماً شنیدهاید که سال گذشته و در شبی که قرار بود مثلاً لوگوی پپسی با لیزری نیرومند روی گِردهی ماه نقش ببندد، نهتنها مردم عادی روی پشتبامها بودند، بلکه بسیاری از دانشجویان کوی دانشگاه تهران هم که همگی در مقاطع کارشناسی ارشد و دکتری تحصیل میکردند (و لابد بسیاری از آنها تخصصشان هم فیزیک و لیزر بوده) سرهایشان را از پنجره بیرون آورده بودند و در محوطهی آزاد خوابگاه، چشم به آسمان دوخته بودند تا لوگوی پپسی را رأس ساعت 23 روی گردهی ماه ببینند!
به احتمال فراوان، توجه کردهاید که بسیاری از اطرافیانمان (حتا تحصیلکردهها و دانشگاهدیدهها) وقتی به مشکلی برمیخوردند، بهجای اندیشیدن و خردورزی و سرانجام توکل، یکراست سراغ دعانویس و طلسمساز میروند! هیچ میدانید این طالعبینها و دعانویسها چه
بازار زیرزمینی پُررونقی دارند؟ (
اینجا و
اینجا را ببینید)
بیشتر مردم ایران مسلمان هستند و شیعه. درصد بالایی از همین مردم هم تأکید دارند که پیشوایشان امیر مؤمنان، علی علیهالسلام است؛ همان کسی که وقتی رهسپار جنگِ نهروان شد و فردی طالعبین به او گفت اکنون زمان نیکویی برای راه افتادنِ سپاهیان نیست، رو به مردم گفت: «مبادا به دنبال اینگونه احکام بروید، که اینها به کهانت و ادعای غیبگویی میانجامد و کاهن همتراز ساحر، و ساحر همتراز کافر، و کافر در آتش است.» (نهجالبلاغه، خطبهی 77).
روایتی هم از امام صادق نقل شده است که به کسی که زندگیاش را بر پایهی احکام تنجیم تنظیم میکرد و دچار وسواس شده بود و روند عادی و روزمرهی زندگیاش مختل شده بود، گفت همهی کتابهای تنجیم را آتش بزند و نابود کند (وسائل، جلد 2، صفحهی 181).
اگر اندیشیدن و خردورزی در روزگار ما مهجور مانده، دستکم آیا میتوان امیدوار بود که بر پایهی این باورهای مذهبی، سایهی دعانویسها و طالعبینها و فالگیرها از سرمان کم شود؟
بهراستی با کدام واکسن باید نسل آینده را در برابر اینها بیمه کرد؟
واقعیت این است که به گواه تاریخ، پیکار با جهل را هرگز پایانی نیست و همچون اژدهایی چندسر، هر سرش را که جدا کنی، سری تازه از جایی دیگر میرویاند. این بار اهریمن شوم جهل و نادانی، قلب نظام آموزش عالی کشور را هدف گرفته است: در دانشگاه صنعتی شریف که دانشآموختگانش معمولاً به باسوادی و دانایی و داشتن نگاهِ دانشمحور شهرهاند، انجمنی از فارغالتحصیلانِ همین دانشگاه در اقدامی باورنکردنی، برای همایشی در زمینهی تنجیم و طالعبینی برنامهریزی کردهاند با عنوان «سمینار دانش آسترولوژی»!
سالهاست که با تلاش گروهی دانشدوست که از صنفِ دانشگران بودهاند یا در کسوت روزنامهنگاران، مجلههایی مانند «نجوم» و «دانشمند» و «آشتی با ریاضیات» با این هدف منتشر شدهاند و میشوند که بذر علم و دانایی را با زبانی ساده و بیانی کارساز، از راههای گوناگون (برای نمونه، نشان دادنِ جذابیتهای جهان نجوم و شگفتیهای آسمان شب) در جامعه بپراکنند و منتشر کنند. دشمن ما، اهریمن جهل و نادانی است. نه تنها مجلههای نامبرده، که دهها روزنامه و برنامهی رادیویی و تلویزیونی و وبگاه و خبرگزاری هم در همین راه ناهموار و سنگلاخی گام برداشتهاند.
به نظر میرسد جامعهی کنونی ما برخلاف ظاهر مدرن و امروزیاش در شهرها، همچنان در زیر پوست و در باطن خود، همانندیهای عمیقی با جامعهی روزگار امیرکبیر دارد؛ چهبسا صدای گروه دانشگران و ترویجدهندگانِ نگرش علمی هنوز به گوش بخش وسیعی از جامعه نرسیده، یا شاید صدایشان به گوش آن شنوندگان چندان خوشآهنگ و گوشنواز نبوده است.
با این همه، نمیتوان کشش و میل سیریناپذیر تودههای جامعه به دانستن از آینده را نادیده گرفت و از آن گذشت. بخشی از این تمایل بیشک ناشی از نگرانی همین تودهها از آیندهی نامعلوم است. بخشی نیز به راحتطلبی و تنپروریِ تاریخی ما بازمیگردد که مایلایم بر پیچیدهترین مشکلات با سادهترین راهکارها و البته یکشبه چیره شویم.
اما قاعدتاً علت اصلی چنین تمایلی در دانشآموختگانِ مقاطع بالای تحصیلی کشور را در برنامهریزیِ کلان نظام آموزشی و فرهنگی کشور باید جستوجو کرد؛ این، نکتهای بسیار مهم و درخور توجه است که حتا فارغالتحصیلانِ بهترین دانشگاهها هم در این نظام، همچنان از بازشناختن و تعیین حد و مرزی روشن میانِ علم و شبهعلم و خرافات ناتواناند.
این ضعفِ انکارناپذیر نظام آموزشی کشور، نشان میدهد که در بلندمدت این سامانه ممکن است بتواند افرادی دانا و محاسبهگر بپروراند، اما از پرورش و تربیتِ شهروندانی که نگاهِ دانشمحور و نگرش علمی و منطقی در آنها نهادینه شده باشد، عاجز است.
این یادداشت، هشداری است به متولیان و مسئولیتدارانِ توسعهی علم و فرهنگ در این کشور؛ اگر خود را به خواب نزده باشند.
نوشتهی : کاظم کوکرم / ویراستهی : امیریاشار فیلا / انتشاریافته در : وبگاه ماهنامهی «نجوم»
http://nojum.ir/fa/events/1392/11/15/sharif.aspxواکنش سیروس برزو، پژوهشگر و روزنامهنگار عرصهی دانشهای فضایی، به خبر برگزاریِ سمینار یادشده :
هر دم از این باغ بری می رسد!!خبر اندکی التیامبخش :
لغو برگزاری سمینار استرولوژی در دانشگاه صنعتی شریف خرد بهتر از هر چه ایزد بداد / ستایش خرد را به از راه داد
خرد رهنمای و خرد دلگشای / خرد دست گیرد به هر دو سرای
خرد چشم جان است چون بنگری / تو بیچشم شادان جهان نسپری
کسی کو خرد را ندارد ز پیش / دلش گردد از کردهی خویش ریش
خرد را و جان را که یارد ستود / و گر من ستایم، که یارد شنود
(فردوسی پاکزاد)
با پراکندن و فرستادنِ این نوشتار برای آشنایان، دوستان و همکارانتان،
به سپاهیانِ خرد و دانش و آگاهی در پیکار با اهریمنِ جهل و نادانی و خرافهگرایی بپیوندید :
http://docdroid.net/96w7