زمان پدید آمدنِ ژانر یا گونهی علمی ـ تخیلی بهطور دقیق آشکار نیست. حتا خود پژوهشگران و هوادارانِ این گونه هم بهدرستی نمیدانند که گونهی علمی ـ تخیلی دقیقاً از چه زمانی گسترش و ریشه دواندنش را آغاز کرده و چه روندی را پیموده تا به اینجا رسیده است.
ـ درآمیختن دانش و رویاپردازی
زمان پدید آمدنِ ژانر یا گونهی علمی ـ تخیلی بهطور دقیق آشکار نیست. حتا خود پژوهشگران و هوادارانِ این گونه هم بهدرستی نمیدانند که گونهی علمی ـ تخیلی دقیقاً از چه زمانی گسترش و ریشه دواندنش را آغاز کرده و چه روندی را پیموده تا به اینجا رسیده است. به همین خاطر، دیدگاههای گوناگونی در اینباره هست که هر کدام زمانی و نوشتهای را آغازگر این گونهی دوستداشتنی و پرهوادار میدانند. برخی آغاز آن را همزمان با نوشته شدنِ «حماسهی گیلگمش» در دوران تمدن باستان میدانند و شماری دیگر آن را به سدههای میانه (قرون وسطا) ربط میدهند. عدهای بر این باورند که پس از ظهور دانشمندانی همچون گالیله و نیوتن، این گونه پدید آمده است و کسانی هم میگویند که کتاب «فرانکنشتاین» آغازگر این گونه و «مری شلی»، نویسندهی آن، بنیادگذار آن بوده است.
سرچشمهی پیدایش این گونه هرچه باشد، پیشرفت و همهگیر شدنِ آن، از ویژگیهای قرن بیستم است؛ سدهای که دسترسی به دانشها و آگاهیها آسانتر شد و عامهی مردم توانستند آسانتر به دستاوردهای فناوری و نوآوریها و یافتهها و اختراعات دست پیدا کنند. در دنبالهی این نوشتار، نگاهی خواهیم انداخت بر تاریخچهی این ژانر یا گونه در سینما و ادبیات و همچنین آثار برجستهای که در این گونه ساخته شدهاند.
«لستر دِلرِی»، تاریخنگار و شماری دیگر از همصنفهایش ادعا میکنند که پیدایش گونهی علمی ـ تخیلی به تمدنهای باستان بازمیگردد و لوحهای سنگی به نام «حماسهی گیلگمش» یا «گیلگامش» را که یکی از قدیمیترین حماسههای ادبیاتِ تمدن باستان است، نقطهی آغازی برای این گونه از داستانسرایی میدانند. این لوحها که شمارشان به 12تا میرسد و قدمت آنها به سالهای ۲۱۵۰ تا ۲۰۰۰ سال پیش از میلاد مسیح میرسد، به زبان سومریاند و حکایت گیلگمش، پنجمین شاه منطقهی اوروک (جنوب عراق کنونی) را روایت میکنند که به کمک «انکیدو» دست به ماجراجوییهای فراوانی زد. «دِلرِی» میگوید این کتاب با این که درونمایههای فانتزیاش بیشتر از علمی ـ تخیلیست، با تصویرهای آخرالزمانی که دارد، میتواند نخستین و بدویترین کتابی به شمار برود که در این ژانر نوشته شده است.
ـ نشانههای هندی ـ یونانی
بُنساختها (اِلمانها)ی آغازینِ گونهی علمی ـ تخیلی را میتوان در حماسههای هند باستان هم یافت که از آن میان، حماسهی «رامایانا» بهترین مثال است. «رامایانا» بهتقریب، میان سالهای ۴۰۰ پیش از میلاد تا ۲۰۰ پس از میلاد نوشته شده است. در این حماسه، ماشین پرندهای هست که میتواند از اتمسفر زمین فراتر برود، به فضا برود، یا حتا در ژرفنای آب دریاها و اقیانوسها نفوذ کند. این ماشین حتا به جنگافزاری مجهز است که میتواند شهری را سرتاسر و بهتمامی ویران کند و از میان بردارد.
در ادبیات کهن هند، از این دست بُنساختهای علمی ـ تخیلی بسیار یافته میشود؛ اما «ال. اسپراگ دی کمپ»، علمی ـ تخیلینویس نامدار آمریکایی و شماری از همکارانش ادعا میکنند که کتاب «تاریخ واقعی» (True History) اثر «لوسین» (نویسندهای سوریالاصل که به زبان یونانی مینوشت و این کتاب را در سدهی دوم میلادی نوشت) اگر نخستین کتاب از گونهی علمی ـ تخیلی نباشد، دستکم در زمرهی نخستینهای این ژانر است. در این کتاب افزون بر سفرهای فضاییِ میانسیارهای، به چهگونگی زندگی جاندارانِ بیگانه هم اشاره شده و حتا از جنگهای بین سیارات هم سخن به میان آمده است.
ـ «هربرت جرج ولز» و تخیل به سبک اروپایی
از قرن شانزدهم میلادی در اروپا ادبیاتی که همانندیهایی با گونهی علمی ـ تخیلیِ مدرن داشت، گسترش یافت و همهگیر شد. یکی از پرآوازهترین رمانهای این دوره بیشک «اتوپیا» (اتوپیا نمادی از یک واقعیت آرمانی و بیکاستی است) یا همان «آرمانشهر» نوشتهی «تامس مور» است که در سال ۱۵۱۶م. نوشته شده است. نام «مور» و جهان کاملی را که او پیش چشم خوانندهی کتابش ترسیم کرده بود، بارها و بارها نویسندههای بعدیِ این گونه به کار گرفتند و «اتوپیا» به یکی از موتیفهای مشترک یا مضمونهای تکرارشونده در ژانر علمی ـ تخیلی تبدیل شد.
پس از «اتوپیا»، «مردی در ماه» (اثر «فرانسیس گادوین»)، «سفرهای گالیور» ( اثر «جاناتان سویفت»)، «شرح یک جهان نوین» (اثر «مارگارت کاوندیش») و «فرانکنشتاین» (اثر «مری شلی») هریک به نوعی بدعتگذار یکی از بُنساختهای گونهی علمی ـ تخیلی بودند. با این همه، خود اروپاییها بر این باورند که ادبیات علمی ـ تخیلی با انتشار کارهای «ژول ورن» و «هربرت جرج ولز» در دهههای پایانی سدهی نوزدهم آغاز شد. «ژول ورن» با درآمیختن ماجراجوییهای شخصیتهای اصلی و اختراعات علمی و نوآوریهای فناورانه، شیوهای نوین در این گونه و در ادبیات پدید آورد. او در کتابهایش مانند «سفر به مرکز زمین»، «سفر به ماه» و «بیستهزار فرسنگ زیر دریا» تکنولوژیهایی را به تصویر کشید که امروز یا بهعینه خود آنها را میبینیم یا چیزهایی همانند و نزدیک به آنها را.
از سوی دیگر، «ولز» داستانهای علمی ـ تخیلیاش را در راستای این آرمان به کار میگرفت تا به مردم جامعهاش آگاهیها و مفاهیمی نوین را بیاموزد. برای مثال، او در کتاب «ماشین زمان» به نظام طبقهبندی جامعهی انگلستان یورش برد و حتا مارکسیسم را نقد کرد.
در کنار این دو تن، میتوان «ادگار آلن پو» را هم نام بُرد که به گفتهی منتقدان، به همراه «ژول ورن» و «هربرت جرج ولز»، از پایهگذارانِ گونهی نوینِ علمی ـ تخیلی بود و نوشتههای آنها آغازگر راه و روندی بود که نویسندگانِ نامآوری همچون «فرانتس کافکا»، «تی.اس. الیوت»، «ری بردبری» و «آرتور سی. کلارک» بعدها گام در آن گذاشتند.
ـ سفر به ماه ، سفر به رویاها
در سدهی بیستم و با این که هنوز عصر زرین ادبیات علمی ـ تخیلی آغاز نشده بود، پدیدهای تازه به نام سینما همهگیر شد که عصارهی وجودش، نمایش، ترفند و سرگرمی بود؛ برای همین، بسیار زودتر از آنچه گمان میشد، گونهی علمی ـ تخیلی که در نهاد و سرشتِ خود با سینما همخوانی دارد، به جهانِ پردهی نقرهای راه یافت؛ و زمینهساز آن شد که در دهههای ۱۹۴۰ تا ۱۹۵۰ که «عصر زرین ادبیات علمی ـ تخیلی» با ظهور نویسندگانی چیرهدست و اندیشمند همچون «آرتور سی.کلارک» و «آیزاک آسیموف» شکل بگیرد.
در همان دورانِ صامتِ سینما بود که نخستین فیلمهای علمی ـ تخیلی ساخته شدند. به گفتهی پژوهشگرانِ عرصهی سینما، فیلم «سفر به ماه»، ساختهی «ژرژ ملیس» را میتوان نخستین فیلم ثبتشده در این گونه دانست. در این فیلم سیاهوسپید ۱۴دقیقهای که به زبان فرانسوی روایت میشود، شش اخترشناس سوار بر یک کپسول فضایی به سوی ماه شلیک میشوند و پس از پیاده شدن دست به ماجراجویی میزنند. این فیلم در سال ۱۹۰۲م. و بر پایهی داستانهای «سفر به ماه» ژولورن و «نخستین مرد در ماه» ولز ساخته شد و در آن، «ملیس» با بهرهگیری از ابتداییترین جلوههای ویژهی سینمایی و حقههای فیلمبرداری نهتنها توانست کمک بزرگی به جان گرفتن و ریشه دواندنِ این گونه در سینما بکند، بلکه سنگ بنای جلوههای ویژه در سینما را نیز با همین فیلم گذاشت.
فیلمهای تخیلی که پس از «سفر به ماه» ساخته شدند، باز هم همگی تأثیرپذیرفته از ادبیات علمی ـ تخیلی بودند: «بیستهزار فرسنگ زیر دریا» نخستین فیلم بلند علمی ـ تخیلی بود که در سال ۱۹۱۶م. ساخته شد. اما پیش از آن و میان سالهای ۱۹۱۰ و ۱۹۱3، Edison Studios فیلمهای «فرانکنشتاین» و «دکتر جکیل و آقای هاید» را بر پایهی رمانهای «مری شلی» و «رابرت لوییس استیونسن» ساخت تا پای دانشمندانِ دیوانه هم به سینما باز شود. این دو فیلم همچنین از نخستین ساختههایی بودند که دو ژانر علمی ـ تخیلی و ترسناک را با هم درآمیخته بودند.
در دههی ۱۹۲۰ فیلم موفق دیگری در این گونه ساخته شد که توانست در زمان خود پیشرو باشد و تأثیرهای بسیاری بر سینمای پس از خود بگذارد: «جهان گمشده» فیلم صامتِ دیگری بود که بر پایهی کتابی به همین نام، به قلم «سر آرتورکانندویل» (نویسندهی پرآوازهی انگلیسی که آفرینندهی شخصیت «شرلوک هولمز» است) ساخته شد. این فیلم پایهگذار بهکارگیری از بنساختهای تازهای در جهانِ سینما بود: دایناسورها، هیولاهای بزرگ و جهانهای پنهان و گمشده، از این فیلم به بعد جای خود را در سینما باز کردند. همچنین، برای نخستینبار در این فیلم بود که تکنیک «ایست ـ جنبش» (استاپموشن؛ (stop-motion به کار گرفته شد. این همان تکنیکیست که هنوز در برخی انیمیشنها، مانند شماری از کارهای «تیم برتون» به کار گرفته میشود.
ـ متروپلیس، جنگ جهانی دوم و بیگانگان فضایی
اما در دههی ۱۹۲۰ در اروپا، برخلاف سینمای آمریکا، فیلمهای سینمای علمی ـ تخیلی تنها برای سرگرمی ساخته نمیشدند؛ بلکه بیشتر سمتوسویی دیگر مانند پیشگویی و اعتراضات اجتماعی را دربرمیگرفتند. در همان زمان در روسیه فیلمی به نامAelita ساخته شد که بر پایهی داستانی از «آلکسی نیکولایویچ تولستوی» بود. در این فیلم فضانوردی از روسیه به مریخ سفر میکند و در آنجا دست به شورشی علیه حاکمان پیشین آنجا میزند. اما در همان زمان در اروپا هم یکی از مهمترین فیلمهای علمی ـ تخیلی ساخته میشود: «فریتس لانگ»، فیلمسازی اتریشی ـ آمریکایی در سال ۱۹۲۷ فیلم «متروپلیس» را میسازد و در آن پادآرمانشهری (ضدآرمانشهر) را به تصویر میکشد که در آن انسانها به دو دستهی «کارفرما» و «کارگر» تقسیم شدهاند و فیلم جدالیست میان این دو گروه. «متروپلیس» از چند منظر مهم و تأثیرگذار بود: نخست آن که جلوههای ویژهی فیلم آنقدر عظیم بودند که باعث شد هزینههای متروپلیس سرسامآور شود و آن را به پُرهزینهترین فیلم تاریخ سینما تا آن زمان تبدیل کند. دوم این که برای نخستنبار پای روباتها به سینما باز شد؛ و سوم این که «متروپلیس» از نخستین فیلمهای علمی ـ تخیلی بود که ادبیاتِ این ژانر در آن نقش کمرنگی داشت.
جنگ جهانی دوم و پیش از آن، رکود بزرگ اقتصادی، بر سینمای پرهزینهی علمی ـ تخیلی بسیار تاثیر گذاست؛ اما پس از پایانِ جنگ، سوژههای تازهای در دست فیلمسازان و نویسندگانِ این گونه قرار گرفت. گسترش بهکارگیریِ بمب اتمی و در نتیجه نگرانی بابت آپوکالیپسی که در نتیجهی استفاده از این بمبها میتوانست اتفاق بیفتد، سوژهای نبود که بهآسانی بشود از کنار آنها گذشت، و این مصادف بود با دوران زرینِ این ژانر چه در ادبیات و چه در سینما. به اینها میتوان درگرفتن جنگ سرد را هم افزود که خود میتوانست منبع الهام بزرگی برای نویسندگان و فیلمنامهنویسان باشد.
فیلمهایی با حضور بیگانگانِ فضایی هم از دههی ۱۹۵۰م. میلادی همهگیر شدند. علاقهمندیِ همگانی به اینگونه فیلمها از جایی آغاز شد که بحثهای داغ سیاسی پیرامون این موضوع (حضور بیگانگان) بهخاطر رخنمودهای خبرسازی که میگفتند در آن یوفوها دیده شدهاند (مانند رخدادهایی که در مناطق «کنث آرنولد» و «رازول» رخ نمود) میان دولتمردان آمریکایی بالا گرفته بود. «روزی که زمین از حرکت ایستاد» (ساختهی «رابرت وایز») و «موجودی از سیارهی دیگر» (ساختهی «هاوارد هاکس») از نخستین فیلمهایی بودند که بیگانگانِ فضایی را به تصویر کشیدند.
ـ یک ادیسهی فضایی
در دههی ۱۹۶۰ دیگر آن شور و اشتیاقی که مردم و جامعه در دههی ۱۹۵۰ نسبت به گونهی علمی ـ تخیلی داشتند، وجود نداشت. به همیندلیل، فیلمهای کمتری در این ژانر ساخته شدند. اما همین شمار کم نیز به شیوههایی توانستند در فرم این گونه، تغییرهایی بنیادین پدید بیاورند. یکی از مهمترین رخدادهای این دهه، ساخته شدنِ فیلم «۲۰۰۱: یک ادیسهی فضایی» بود: «استنلی کوبریک» به کمک «آتور سی. کلارک» فیلمنامهی فیلمی را به رشتهی تحریر درآوردند که باعث شد سینمای علمی ـ تخیلی بهکل مسیرش را تغییر دهد و به سمتوسوی دیگری برود. این تأثیرات بهقدری زیاد بودند که «استیون اسپیلبرگ» از آن بهعنوان «مِهبانگِ» ژانر علمی ـ تخیلی یاد میکند. بهره جُستن از داستانی فلسفی، جلوههای ویژهی بینظیر و دقت در جزئیات علمی باعث شد فیلم «کوبریک» استانداردی باشد برای فیلمهایی که پس از آن ساخته میشدند. «سیارهی میمونها» و «فارنهایت۴۵۱» دیگر فیلمهای مهم این دهه محسوب میشدند.
با شدت گرفتن رقابت سفر به فضا میان دو کشور شوروی و آمریکا و جو سفر به ماه، فیلمهای دههی ۱۹۷۰ میلادی تحت تأثیر این اتفاقات بودند. «جنگ ستارگان» و «برخورد نزدیک از نوع سوم» فیلمهایی بودند که همزمان اکران شدند و هنوز بُنساختهایی از فیلم «۲۰۰۱: یک ادیسهی فضایی» را در خود داشتند. فیلمهای این دهه همچنین «پارانویا» (بدگمانی و هذیان شدید و دیوانگی) را زیاد به تصویر کشیدند.
در دههی ۱۹۸۰، فیلمهایی با مضامین زندگی در آینده بیشتر ساخته شدند. فیلمهای روباتی هم در همین دهه به اوج خود رسیدند؛ RoboCop و The Terminator دو نمونهی موفق زیرگونه بودند. اما در دههی ۹۰ و با گسترش اینترنت ، زیرگونهی «سایبرپانک» نمود بیشتری پیدا کرد. «ماتریکس» در اواخر این دهه و فیلمهایی نظیر «هکر»، «یادآوری مطلق» و «دوران غریب» (ساختهی «کاترین بیگلو») جزو فیلمهای مشهور زیرگونهی «سایبرپانک» هستند. البته در این دهه فیلمهای پایان دنیایی و مصیبتزده هم بسیار مورد توجه قرار گرفتند. «آرماگدون»، «روز استقلال» و «برخورد عمیق» از این دست فیلمها بودند.
فیلمهای «گزارش اقلیت» و «هوش مصنوعی» در دههی آغازینِ قرن بیستویکم نشان از این نکته داشتند که میتوان با فیلمهای این ژانر، اعتراضات سیاسی را نسبت به یک نظام یا یک ایدئولوژی بیان کرد؛ هر چند در این دهه، فیلمهایی با موضوع پایان جهان جایگاهی ویژه برای خود دستوپا کردند و در کنار آنها، ابرقهرمانها نقش پررنگتری برعهده گرفتند.
برگرفته از : وبگاه مجلهی «دانستنیها»
از انتشارات گروه مجلات همشهری
ویرایش و گزینش تصویرها: امیریاشار فیلا