با درود و سلام به اعضای ارجمند و اندیشهورز شبکهی تخصصی «من، تو و صنعت ساختمان» ؛
بسیار مسرورم که خبر و نوشتار علمیِ «نشانهای از احتمالِ تنها نبودنِ انسان در کیهان» تا اندازهای شایان در کانون توجه دوستان و همکاران قرار گرفته، و اظهارنظرهای جالب دوستان را در پی داشته است. این توجه بهویژه از آن رو دلگرمکننده است که دیدگاهها و نظرهای ابرازشده، حکایت از دغدغهمند بودنِ دوستان در زمینهی «میزان درستی مطالب و انطباق آنها با اصول دانش» دارد؛ موضوع بسیار مهمی که معمولاً کمتر از اندازهی اهمیتش به آن توجه میشود.
آنچه موجب شد من این خبر علمی را ویرایش کنم و از راه iiiwe با دوستان به اشتراک بگذارم، افزون بر اهمیتِ کشف و یافتهی تازهای که در متن خبر آمده بود، شیوهی تنظیم و نگارش آن بود که به نظر من، نمونهای درخشان از تلفیق «ساختار خبر و گزارش» با «تجزیه و تحلیل، واکاوی و استنتاج» بود؛ که خوشبختانه این رویکرد در اظهار نظرها و دیدگاههای دوستان هم کموبیش ادامه یافت. این رویکرد چنان پراهمیت است که در منبع اصلیِ نوشتار (وبگاه معتبر «دیسکاوری»)، از پدیدآورندهی مطلب نه با عنوان «نویسنده»، که با عنوان «تجزیهوتحلیلکننده» نام برده شده است:
Analysis by : Ray Villard
نکتهی بنیادین و مهم در همهی زمینهها و بهویژه در عرصهی دانش، همین است که هیچ سخن و گزارهای را «بیدلیل» نپذیریم، و به هنگام «استدلال کردن» یا شنیدن استدلالِ دیگران، روی درست بودنِ (یا بهتر بگویم: سست نبودنِ) استدلال و استنتاج خودمان یا گویندهی مطلب، حساس باشیم و تنها استدلالها و استنتاجهایی را بپذیریم که از درستی پیشفرضها و روند آنها اطمینان داریم؛ که همهی اینها مستلزمِ داشتنِ ذهنی پرسشگر و آشنا با اصول استدلال و استنتاج است.
این اصول را شاید بتوان در کوتاهترین شکل ممکن، اینگونه بیان کرد :
ـ استدلال، ترکیب قانونمندِ گزارههای (یا قضیههای) معلوم برای رسیدن به گزارههای (یا قضیههای) تازه است. در استدلال، ذهن میان چند گزاره یا قضیه ارتباط برقرار میکند، تا از پیوند آنها، «نتیجه» زاده شود و به این ترتیب، نسبتی مشکوک و مبهم، به نسبتی یقینی تبدیل شود.
این مفهوم را اینگونه هم میتوان نمایش داد :
(مقدمهی یک + مقدمهی دو) ==> نتیجه
(اصلها یا گزارههای پیشترثابتشده) =======> (دانشِ نویافته یا آگاهیِ تازه بهدستآمده)
ـ هر استدلالی با استنتاج (نتیجهخواهی یا نتیجهگیری) همراه است؛ زیرا استدلال برای دستیابی به نتیجه انجام میپذیرد و اگر نتیجه گرفته نشود (استنتاج نشود)، دیگر استدلال نخواهد بود.
اساساً هر نتیجهای که در ذهن خود داریم، دستاوردِ یک استنتاج است: استنتاج از یک رشته مقدمات (اصلها یا گزارههای پیشترثابتشده) که ممکن است خودمان هم به این مقدمات آگاه نباشیم.
یکی از ویژگیهای بنیادینِ استنتاج این است که در آن، نتیجه لزوماً از مقدمات به دست میآید؛ یعنی ممکن نیست نتیجه از مقدمات حاصل نشود.
استنتاج را که در آن، ذهن از قضیهها یا گزارههای کلّی به نتیجههای جزئی میرسد، «استدلال قیاسی» یا «قیاس» هم مینامند. در استدلال قیاسی، از دستکم دو گزارهی درست، ضرورتاً و بدون هیچ تردیدی، گزارهی درستِ دیگری به نام «نتیجه» به دست میآید.
برای مثال، پس از آن که بر ما ثابت شد که هر سیارهای به گرد خود میچرخد، و زمین نیز یک سیاره است، نتیجه میگیریم که زمین هم به گرد خود میچرخد. به سخن دیگر، این «حکم» را از دو گزارهای که پیشتر به درستی آنها آگاهی یافتهایم، استنتاج (نتیجهگیری) میکنیم.
اگر بخواهیم ترتیب منطقی این استنتاجِ ساده را بیان کنیم، اینگونه میگوییم :
ـ گزارهی یک : هر سیارهای به گرد خود میچرخد. (حکم کلی)
ـ گزارهی دو : زمین یک سیاره است.
ـ نتیجه (یا حکمِ بهدستآمده) : بنابراین زمین به گرد خود میچرخد. (حکم جزئی)
در نوشتار «نشانهای از احتمالِ تنها نبودنِ انسان در کیهان» نیز جان کلام و استدلالِ نویسنده از این قرار است :
ـ گزارهی یک : یافته شدنِ دو سیارهی گردنده به گرد ستارهای 12میلیاردساله، نشان میدهد که در دورههای آغازین تکوین کیهان، کربن میتوانسته تولید شود.
ـ گزارهی دو : وجود کربن و شرایط مساعد در سیارههای گردنده به گرد ستارههای همانندِ خورشید، به سنتز و پدید آمدنِ زندگی میانجامد.
ـ نتیجه : با توجه به اثبات تولید کربن در دورههای آغازین شکلگیری کیهان، و با توجه به زمانِ شایانتوجهی که برای مهیا شدنِ مقدماتِ پدید آمدنِ زندگی وجود داشته (میلیاردها سال در قیاس با 50 میلیون سالی که از زمان شکلگیری کرهی زمین میگذرد)، محتمل است و «میتواند» در گوشهای از کیهان و فضا، گونهای ذهن هوشمند شکل گرفته و وجود داشته باشد.
دقت کنیم که تحلیلگر و نویسندهی مطلب، بههیچوجه داوریِ قاطعانه و بیچونوچرایی دربارهی وجود جاندارانِ هوشمندِ فرازمینی نکرده، و با تأکید بر زمان بسیار بلندی که بر کربنهای تولیدشده در دورهی آغازین کیهان گذشته، نتیجهگیری کرده که گونهای زندگیِ هوشمندِ تکاملیافته، با تمدنی شاید حتا پیشرفتهتر از تمدن بشر (با توجه به چندین برابر بودنِ قدمتِ احتمالیِ آن) «میتواند» وجود داشته باشد.
و در پی مطرح کردنِ این «احتمال» (که من به هنگام ویرایش کردنِ مطلب، در تیتر نوشتار بر آن تأکید کردم)، چندین پرسش تازه مطرح میکند و میافزاید: «یافتههایی که تا به امروز به دست آمدهاند، این معما را رازآمیزتر کردهاند. از این آگاهیها میتوان به این نتیجه رسید که «احتمالاً» موجودات فضاییای وجود دارند که از ما انسانها بسیار پیشرفتهترند. ولی اگر چنین موجوداتی وجود داشته و دارند، امروزه کجا هستند؟»
در واقع، نگارنده/تحلیلگر این نوشتار، با تکیه و تأکید بر نقش دو عامل «کربن تولیدشده در دورههای آغازین» و «مدتزمان و فرصتِ مورد نیاز برای پدید آمدن و تکامل جانداران»، احتمال و پرسشی را مطرح کرده است که میتواند در جهتدهی به پژوهشهای آیندهی کیهانشناسان و حتا دانشمندانِ دیگر رشتهها به کار آید.
اهمیتِ این رویکرد و تأکید را با بازخوانی این نوشتار ترویجی (که دو ـ سه سال پیش انتشار یافت)، شاید بهتر بتوان دریافت :
تصور کنید که بتوانیم سن کرهی زمین را فشرده کنیم، بهگونهای که هر یکصد میلیون سالِ آن را معادلِ یک سال در نظر بگیریم.
در این صورت، کرهی زمین مانند فردی ۴۶ساله خواهد بود.
دربارهی هفت سالِ نخستِ زندگی این فرد هیچ نمیدانیم و دربارهی سالهای میانی زندگی او نیز آگاهیهای پراکندهای داریم.
اما این را میدانیم که در سن ۴۲ سالگی، گیاهان و جنگلها پدیدار شدهاند و شروع به رشد و بالندگی کردهاند.
از دایناسورها و دیگر خزندگانِ کوهپیکر تا همین یک سال پیش اثری نبود؛ زمین آنها را در سن ۴۵سالگی به خود دید. هشت ماه پیش هم پستانداران گام به هستی نهادند.
اوایل هفتهی پیش، میمونهای آدمنما به آدمهای میموننما تبدیل شدند.
و در پایانِ هفتهی گذشته، دوران یخبندان سراسر زمین را فراگرفت.
انسانِ نوین تنها نزدیک به چهار ساعت است روی زمین بوده، و در همین یک ساعتِ گذشته کشاورزی را کشف کرده است.
بیش از یک دقیقه از عمر انقلاب صنعتی نمیگذرد.
و این انسانِ نوین، در همین یک دقیقه بلایی باورنکردنی به سر این بیچارهی ۴۶ساله آورده است:
او از این بهشت یک زبالهدانیِ تماموکمال ساخته است.
او خودش را به نسبتهای سرسامآوری زیاد کرده، و نسل ۵۰۰ خانواده از جانداران را منقرض کرده است.
روی همهی منابع و سوختهای این سیاره دست گذاشته و همه را به یغما برده است.
و اکنون نیز همچون کودکی معصوم و بیگناه ایستاده و به پیامدهای یورش برقآسای خود نگاه میکند.
در پایان، لازم میدانم به این نکته هم اشاره کنم که اگر فرآیند استنتاج و استدلالِ این نوشتار بهنحو کموبیش پذیرفتنی و درستی در دیدگاهها و اظهارنظرها تداوم یافت، بخش بزرگی از آن، نتیجهی پرسشِ بسیار هوشمندانه و مثال نقضی بود که جناب آقای مهندس مهیاری ارجمند با بهرهگیری از اصل «مثال نقض» مطرح کردند و با دقتِ مثالزدنیشان باعث شدند اندیشه و ذهن دیگر دوستان هم در چارچوب درستِ علمی به پرواز درآید. به همین خاطر، جا دارد صمیمانه از ایشان سپاسگزاری کنم.
همچنین در پاسخ به پرسش دوست خوبم، آقای مهندس حقی دربارهی منبع این نوشتار، لازم است بگویم که من آبونهی خبرنامهی یک پایگاه اینترنتی علمی هستم که لینکِ خبرها را بر پایهی کلیدواژههای برگزیدهشده از سوی مشترک به نشانی ایمیل او میفرستد. لینکِ http://afghaniyan.tk هم از طریق همین خبرنامه برای من ایمیل شد؛ که پس از بررسی مأخذِ آن و یافتنِ منبع اصلی در وبگاه «دیسکاوری» و بعد از اطمینان یافتن از درستی و اصالتِ خبر، آن را ویرایش کردم و برای دوستان عضو iiiwe فرستادم.
این یادداشت را هم که قاعدتاً میبایست در دنبالهی کامنتها و دیدگاههای دوستان در پای همان روزنوشتِ « نشانهای از احتمالِ ...» مینوشتم، با توجه به مضامین و مفاهیمِ بنیادینی که در آن مطرح شد، ترجیح دادم در قالب روزنوشتی جداگانه بفرستم.
به آگاهی دوستانِ پیگیر مباحث مرتبط با کیهان و زندگیِ فرازمینی هم میرسانم که دو خبر تازه در پیوند با این موضوع با عناوین:
ـ «یافتههای تازه دربارهی بستر شکلگیری مولکولهای سازندهی زندگی» و
ـ «فضاپیمای کیوریاسیتی نیمی از راه خود تا مریخ را پیمود»
نیز تنظیم و برای سایت فرستاده شده، که دوستداران میتوانند در بخش اخبار iiiwe این دو خبر را مطالعه فرمایند.
بار دیگر ابراز لطف و مشارکتِ همهی دوستان و همکاران خوبم را ارج مینهم.