احتمالاً در خبرها شنیدهاید که استاد حسین علیزاده، آهنگساز و موسیقیدان سرشناس کشورمان، با نوشتن نامهای سرگشاده، از پذیرش نشان شوالیهی وزارت فرهنگ فرانسه ـ که پیشتر به استادان: شجریان، ناظری، فرهادی و دولتآبادی نیز داده شده بود ـ امتناع کرد.
از شما همکارانِ ارجمند دعوت میکنم در راستای تقویتِ ساختارهای مدنی جامعهی در حالِ گذارمان، پس از خواندنِ متن کامل نامهی استاد علیزاده که در پی میآید، دیدگاه خود را دربارهی اقدام ایشان بفرمایید، و بگویید اگر در موقعیتی همانند موقعیتِ ایشان قرار میگرفتید، چه میکردید.
برای آگاهی بیشتر از فضای موجود، دیدگاههای گوناگونِ شماری از کاربرانِ وبگاه «موسیقی ایرانیان» دربارهی این اقدام استاد را نیز پس از متن نامهی ایشان آوردهایم.
ـ متن کامل نامهی استاد علیزاده :
«به نام آنکه هنر را آفرید
شاید نوشتن این نامه، دشوارترین و زیباترین لحظهی عمرم را رقم میزند.
از روزهایی دور، از کوچه پسکوچههای خیابان خیام تا دبستان حافظ، از خیابان خواجه نظامالملک تا هنرستان موسیقی، از خیابان درختی تا مسیر دانشگاه تهران، از مسیری تا مسیری سیر شد...
از صدها کوچه و شهر و دیار گذشتم، اما به شوق هفتشهر عشق در خم کوچهای به انتظار ماندم و میمانم. چه باشکوه است یاد مادرم و یاد پدرم، که برایم خودآموز عشقاند؛ و چه باشکوه است ستایش آموزگارانی که واژهی مقدس هنر را در من دمیدند. سالهاست به پاس حقشناسیشان دل مینوازم و چه بزرگ مردمی که دل میدهند، میسازند و میپرورانند هنرمندشان را.
هنر، فراتر از هر مرزی، حکایتی است آشنا برای هر انسان؛ پیامآور عشق، صلح، دوستی، برادری و برابری؛ نقشی است تا ابد برای هر دلی که میتپد در دیار من و دیاری دگر. هنرمند در دیار خود ساخته میشود، تا بپروراند جهانی را.
موسیقی کهن ایران، طنین تاریخ مردمی است باشکوه. عشق، شجاعت و ایثار از تکتکِ نغمههایش جاری است. و «افتخار» واژهایست که مردم به هنرمند هدیه میدهند؛ همانگونه که ما به هنرمندانِ بزرگ خود و جهان افتخار میکنیم، مردم هنردوست جهان نیز به بزرگانِ ما افتخار میکنند. مرا مردم هنردوست و هموطنانِ عزیز و بزرگم بارها به اوج افتخار رساندهاند؛ افتخاری که در بلندای وجود و در دستان گرمشان بود و حالا...
نغمهی عشق و محبت و سپاس از دیاری دگر با عنوان و معنی خاص؛ نه در ستایش من، بلکه در ستایش هنر و هنرمند، و چه زیباست نام ایران بر بال هنر، در پرواز از دیاری به دیاری و از مردمی به مردمی. اگر سیاهی جنگ و کینه و نابرابری در دنیای قدرت حاکم است، نغمههای عشق در دل مردم جهان فراتر و با قدرتی جاودانه نیز حاکم است. اگر سفیر سیاسی و فرهنگی کشور فرانسه، هدیهی ملتِ بافرهنگِ فرانسه را به سینهی هنرمندان بزرگِ ما نصب میکند، آن را ارج مینهیم و ما نیز ستایش میکنیم ستارگانِ پرافتخار تاریخ خود را.
شاید اگر در دیار ما توجه و درک از هنر والای موسیقی، همانطور که نزد مردم است، نزد مسئولان ـ که باید خدمتگزاران تاریخ و فرهنگ و هنر باشند ـ میبود، یک هدیه و عنوانِ غیرخودی این همه انعکاس نداشت. وقتی در فضای هنری نور کافی نباشد، چراغی کوچک خورشید میشود.
و اما من، ضمن قدردانی از مسئولان کشور و سفارت فرانسه، به احترام مردم هنرپرور و هنردوستِ ایران، به نام حسین علیزاده قناعت کرده و تا پایان عمر به آن، پیشوند و یا پسوندی نخواهم افزود.
در پایان، ضمن تبریک به همهی بزرگانِ ایران و جهان که نشانِ باارزش شوالیه را دریافت کردهاند، خود را بینیاز از دریافت هر نشانی دانسته، همچنان اندر خم کوی دوست و به شوق عشق تا آخر عمر خواهم ایستاد.
با سپاس از تمام مردم هنردوستِ ایران و جهان
حسین علیزاده
7 آذرماه 1393»
ـ شماری از دیدگاهها و واکنشها به این کار و این نامهی استاد علیزاده :ـ درود بر حسین علیزاده …
ـ همیشه و همهجا افتخار ما بودهای و هستی. هنر با اخلاق، شرافت و نجابت شما تجلی مییابد و این شما هستید که به این نشانها ارزش میدهید.
ـ سلام بر استاد علیزاده و همهی مردم هنردوست ایران. امتناع از دریافت این نشان تنها راه را برای کسانی که همهچیز از جمله هنر را سیاسی میکنند، بازتر کرده و میان ملتها فاصله میاندازد. درست است که هنرمندان بزرگ بینیاز از این نشانها هستند، ولی این نشانها نشانهی قدرشناسی ملتهاست، نه دولتها. حتی اگر توسط دولتمردان اهدا شوند.
ـ بهراستی که در چنین مواقعی قدرت بیانتها و شکوه بیزوال هنر و هنرمند نمود علنی خود را مییابد... بیدلیل نیست این وحشت حقیرانهی مردمان هنرگریز و آن ترس بزرگ از موسیقی و موسیقیدان نزد برخی مسئولان و...
ـ طیبالله استاد. شخصیت بزرگ شما را میستاییم.
ـ درود بر استاد بیبدیل موسیقی ایران. به نظرم بهترین راه را انتخاب کردید که ضمن تشکر از مردم و دولت فرانسه، از [پذیرفتن] نشان امتناع کردید. کاش یک نشان اینچنینی در ایران داشتیم کاش...
ـ از خدا جوییم توفیق ادب / بیادب محروم شد از لطف رب.
هنرمندگرامی ـ حسین علیزاده ـ ادب حکم میکرد که به احترام مردم این سرزمین، این نشان را میگرفتی. زیرا این نشان متعلق به شخص شما نبود، بلکه نشانی به پاسداشت هنر ایران بود.
ـ اگر قبول میکرد، اتفاق خاصی نمیافتاد. ولی حالا که قبول نکرد، بیشتر شناخته خواهد شد و چهرهی اجتماعیش در ملل مختلف پررنگتر شد. یعنی احتمالا یک روزی یک فرانسوی با خودش میگوید: «برم گوگل سرچ کنم ببینم کی بودن اونایی که شوالیه رو نپذیرفتن».
ـ آقای حسین علیزاده، تو نیز به زمرهی بزرگمنشانی پیوستی که آگاهیبخشی را فدای مقام و لقب و جایزه نکردند. بگذار تا اینبار هم همچون دیگر موارد، تو را در زمرهی خواص قرار دهیم؛ خواصی که با احترام و دلیل دست رد به جایزهای زدند تا مخاطبان بیشتر بدانند و به فکر فروبروند.
ـ بهراستی که این شیوهی بزرگمنشان است. من تا به حال علیزاده را اینطور نشناخته بودم: باادب، بانزاکت، خوشرفتار، ولی قوی و مستقل.
به یاد گاندی و ماندلا میافتم.
ـ درود بر استاد علیزاده. بسیار با ادب و متانت این جایزه رو رد کردند؛ هم با احترام به دولت و مردم فرانسه، و هم با احترام به ایرانیهایی که قبلاً این جایزه رو گرفته بودند.
سپاس استاد!
خدا نگهدار ایشان باشد، به همراه سایر اساتید مثل شجریان، ناظری و...
ـ این که استاد این نشان را قبول نکردند، به نظر بنده حرکت زیبایی است. ما به تشویقهای فتنهانگیز اجانب احتیاجی نداریم. اما استاد در جایی از نامه، مردم ایران را دارای درک از هنر والای موسیقی قلمداد کردهاند! که به نظر من تعارفات تصنعی است با مردم! رک و روراست باشیم! واقعاً مردم ایران این روزها درک والایی از هنر موسیقی دارند؟! فقط یک عدهی معدود هستن که واقعاً اینگونهاند. این را خود استاد هم خوب میدانند، اما امان از مصلحتهای مردمداری! کاش اساتید ما کمی پوستکندهتر حرف میزدند. کاش همانطور که از دولت و مسئولین انتقاد میکنند، از ملت هم انتقاد میکردند!
ـ فقط یک چیز باعث عدم پذیرش این نشان شد، آن هم تنگنظری، بداخلاقی و پرخاشگری مسئولان فرهنگی، مردم و بیشتر اعضای جامعهی موسیقی، از جمله آقای رهبر ارکستر معلومالحال...
واقعاً برای حال رقتبار بعضیها متأسفم.
درود بر علیزاده که مجبور به انجام این کار شد و درود بر اساتید شجریان، ناظری، دولتآبادی و اصغر فرهادی عزیز.
راستی، کاش حضرت استاد علیزاده دریافت تقدیرنامه از دست رییسجمهور را هم رد میکرد تا شائبهای ایجاد نشود.
ـ استاد عزیزم، شما «رستم» موسیقی ما هستی، نه «شوالیه»ی مبهم دیگران.
شما چه فکر میکنید؟