دبیرستانی بودم که «لیلا»ی مهرجویی اکران شد. در آن زمان، خودِ فیلم ـ که گمان کرده بودم میبایست همانند «سارا» یا دنبالهی آن باشد ـ چندان با ذائقه و پسند و انتظاراتم جور درنیامد؛ اما همچنان داریوش مهرجویی را فیلمسازی اندیشمند میدانستم که هیچ چیزی را بیخود و بیجهت توی فیلمش نمیگذارد. به همین خاطر، سکانسی را که لیلا و همسرش داشتند فیلم «دکتر ژیواگو» (صحنهی وداع یوری و لارا) را تماشا میکردند، یک «نشانه» و «نماد» قلمداد کردم و با خودم قرار گذاشتم که در نخستین فرصت، نسخهی کامل «دکتر ژیواگو» را گیر بیاورم و ببینم و بعد هم کتابش را بخوانم.
نشان به آن نشان که دورهی دستگاههای پخش VHS با آن نوارهای بزرگ و جاگیرشان به سر آمد و من نه نسخهی کامل «دکتر ژیواگو» را دیدم، نه کتابش را خواندم. نمیدانم حکمتی داشت یا فقط تصادف بود؛ اما حتا نسخهی DVDشدهی «دکتر ژیواگو» را هم که از هفت ـ هشت سال پیش در آرشیو فیلمهایم داشتم و گذاشته بودم «سر فرصت» و «با تمرکز»، «همراه با همهی پشتصحنهها و مصاحبهها» ببینم، تا دیشب ندیده بودم. شاید هم ناخودآگاه بیم آن را داشتم که تصویر رویاییِ دورهی نوجوانیام از «کاپیتان نمو»ی پُرصلابت، شاعرپیشه، انزواجو و دوستداشتنیِ «جزیرهی اسرارآمیز»، با دیدنِ «عمر شریف» در نقش «دکتر ژیواگو» فروبریزد و نابود شود؛ همانگونه که پیشتر دیدنِ نقش و بازیِ «چاپلین» در «کنتسی از هنگکنگ» بدجوری توی ذوقم زده بود.
نزدیک به یک هفتهی پیش هم که فیلم «خواب زمستانی»، ساختهی «نوری بیلگه جیلان» (فیلمساز ترکیهای) را دیدم، با اشارهی مستقیمی که در جایی از فیلم به نام و عکس «عمر شریف» میشود، یادم افتاد که پس از سالها همچنان تماشای «دکتر ژیواگو» را به خودم بدهکارم، و تصمیم گرفتم «همین روزها» وقت بگذارم و ببینمش؛ بهویژه که چندی پیش با ناباوری در خبرها خوانده بودم که ناخدای دانشمند، خوشچهره و خوشاندام «ناتیلوس» با آن صدای گوشنواز (به دوبلوریِ جلال مقامی نازنین) دچار آلزایمر شده است.
دیشب که خبر رسید: «عمر شریف روز آدینه، نوزدهم تیر در هشتادوسهسالگی درگذشت»، تصمیم گرفتم بیدار بمانم و سرانجام «دکتر ژیواگو» را ببینم؛ که دیدم ... و هنوز غرق در افسونِ آن بازیِ درخشان، آن شاعرانگیِ چهره، آن داستانِ پرتپش عاشقانه و آن کادربندیهای کمنظیر «دیوید لین»ام ...
«دکتر یوری ژیواگو»ی نوعدوست، جنتلمن و عاشقپیشه، اکنون دیگر در ذهنم با «کاپیتان نمو»ی نازنین دورهی نوجوانیام، که طراح و سازندهی شاعرمسلکِ زیردریایی «ناتیلوس» بود، درآمیخته و هیچ مغایرت و تضادی ندارد. چرا که آن صلابتِ شاعرانه در سرشتِ بازیگری بود که هر دو نقش را جان بخشید؛ «عمر شریفِ» دوستداشتنی و مبادی آدابی که با وجود آن همه آوازه و شهرتِ ناشی از درخشش در «دکتر ژیواگو»، با فروتنی و شکیباییِ تمام در گفتوگوهای پیدرپی مصاحبهگرانِ گروه رسانهای «نیویورکتایمز» شرکت میکند و در پاسخ به یکی از آنها که از او دربارهی نامش میپرسد، با مباهاتی شاعرانه و دلنشین، به همنام بودنش با «عمر خیام» اشاره میکند.
بدرود، ناخدای عاشقپیشهی فروتن و آقامنش! ...
آنان که محیط فضل و آداب شدند، / در جمع کمال شمع اصحاب شدند
ره زین شب تاریک نبردند به روز / گفتند فسانهای و در خواب شدند
(عمر خیام فرزانه)
به پیوست، نسخهی پی.دی.افِ برگردانِ پارسی کتاب «دکتر ژیواگو» و موزیک بیکلام «Lara's Theme» از موسیقی متن فیلم «دکتر ژیواگو»، ساختهی «موریس ژار» در دسترس دوستداران است. ـ ا. ی. فیلا