مدیا کاشیگر، مترجم، نویسنده و شاعرِ معاصر ایرانی هم رفت؛ در یک روز گرم تابستانی، ظهرِ روز هفتم مرداد، درست یکسالواندی پس از رفیقِ قدیمش، مصطفا اسلامیه، که وقتی رفت، کاشیگر در سوگش نوشت: «مرگ بیرحمانهترین شکلِ همترازی است: بود و دیگر نیست» و این فاصله از «بود تا دیگر نیست کمتر از یک گام است و این دهشتِ غریب مرگ هیچ ارتباطی با این ندارد که بهقول کاشیگر «با مرگِ کنار آمده باشی یا نیامده باشی» چون حقیقت عوض نمیشود. کاشیگر چندروزی بود که بهخاطر مشکلات ریوی در بیمارستان بستری بود و سرانجام در شصتویکسالگی باز بهقول خودش «خلعسلاح» شد و درگذشت.
کاشیگر زندگی چندوجهی داشت، مترجم بود، از ادبیات تا تاریخ و شعر و تئوری شعر، و از این میان آثاری داشت که شهرت بیشتر و اقبالی بین مخاطبان و اهالی ادبیات پیدا کرده بود: «ابر شلوارپوشِ» مایاکوفسکی، «کرگدن» یونسکو، «تکنیک کودتا»ی مالاپارته، «دربارهی ترجمه» پل ریکور، «کوچهای در مسکو» از ایلیا ارنبورگ و «زنده باد مرگِ» آرابال. از تألیفاتِ او نیز میتوان به دفتر شعرِ «درد و دود»، مجموعه مقالات و سخنرانیهای او با عنوانِ «مرگ موریانه»، و داستانهایی چون «اتاق تاریک» و «وسوسه» اشاره کرد و اخیرا نیز کاشیگر دو تالیف، یکی داستان و دیگری نمایشنامه داشت. «خاطرهیی فراموششده از فردا» با بیستودو داستان کوتاه و «آخرالزمان»، نمایشنامهای تکپردهای. نمایشنامهای که بهقلم مصطفا اسلامیهی فقید در مؤخره کتاب، ماحصلِ «بههمآمیزی واقعیت و پندار و جابهجایی نقشها» بود، «تدبیر زیرکانه نمایشنامهنویسانی که در یکی دو دهه پس از جنگ جهانی دوم، سرگشتگی و ناامیدی آدمهای فاجعهدیده و بهبنبسترسیده را تجربه کرده و سرشت پنهانی و ناگشوده اما یکنواخت آدمها را دریافته بودند.»
مدیا کاشیگر اما جز ترجمهها و تألیفاتش، نقش پررنگی هم در بخش فرهنگی سفارت فرانسه داشت بهخاطر تسلط کمنظیر بر زبان فرانسه و خصایصِ شخصیتیاش، و در این جایگاه نیز ارتباط موثری میان نویسندگان و مترجمان ما با ادبیات و نویسندگان فرانسوی برقرار میکرد و هرجا پای بحثهای فرهنگی مابین فرانسه و ایران در میان بود، او حضوری برجسته داشت. جز اینها، مدیا کاشیگر در ادبیات داستانی ما نیز تأثیراتی برجا گذاشت، او در راهاندازی سازوکارهایی برای تقدیر از کتاب و شخصیتهای فرهنگی هم دستی داشت ازجمله برپایی دو جایزه ادبی یلدا و روزی روزگاری که هریک صاحب سلیقه و مانیفست ابدی خاص خود بودند و آثاری از ادبیات داستانی را بر این مبنا شناسایی، انتخاب و معرفی کردند. و نیز عضویت در هیاتمدیره بنیاد محمود استادمحمد.
کاشیگر همچون کارنامه پربرگ و چندوجهیاش، تحصیلاتی پراکنده نیز داشت. او زبان فرانسه، معماری و اقتصاد خوانده بود و بهشهادتِ اهالی فرهنگ و دوستانش که بسیار هم بودند، آدمی خوشمشرب بود و بیشتر مواقع به سنت قدیم در خانهاش محافل ادبی برپا بود. محافلی که در آن بحث از ادبیات و زبان و فرهنگ به سیاست و اقتصاد و اوضاع جهان میکشید و ساعتها و ساعتها ادامه مییافت. کاشیگر بهگواه آثارش غالبِ آنچه نوشت و ترجمه کرد، از علایقِ خودش بود. او در انتخابِ کتاب برای ترجمه، مترجمِ متخصص نبود و مبنای اصلی ترجمههایش ضرورتی بود که خودش احساس میکرد و همیشه جانبِ ادبیاتی را میگرفت که جز تفکر، موجب سرگرمی هم باشد. جز ادبیات و فرهنگ، تئاتررفتن و تئاتردیدن هم از مشغلههای دائمی او بود و ازاینرو جریانهای تئاتری ایران و فرازوفرودِ آنها را بهخوبی میدانست و تا همین چند ماه پیش با اینکه سالیانی از درد پا و کمر رنج میبرد، خودش را با عصا به سالنهای تئاتر میرساند و شیفته تئاتری بود که هم سرگرمش میکرد و هم به تفکرش وامیداشت.
چنانکه خبر داریم از مدیا کاشیگر آثار منتشرنشده بسیاری در دست هست. آثاری که در کشوی میز او مانده، که البته او تمام آنها را تکثیر میکرد و به دوستان و آشنایان از اهلِ فرهنگ میداد تا بخوانند. و دیگر آثاری که از ترجمه و تالیف، چاپ اول و بازنشر در انتظار مجوز در ارشاد مانده است و قریب به ده اثر او را شامل میشود. مرگِ او هنگامی در رسید که دستکم داستانهایش پس از سالیانی به قالب کتاب درآمد و دیگر آثارش ماند برای فردا و فرداها، که بهقولِ مدیا کاشیگر -در نقلقولی که از ریکور بر پیشانی داستانِ «خاطرهیی فراموششده از فردا» آورده است، «وقتی گذشته، گذشته است و آینده، هنوز نیامده است و حال، سپری است، چگونه زمان میتواند باشد؟» این است که مدیا در مرگِ رفیقش چنین سرود:
در تنهاترین خلوتت از خودت پرسیدهای هرگز چرا فقط ثلثِ سیارهات خاک است بقیه همه آب؟ دلیلِ سادهیی دارد: اگر مردهها فقط ملاتِ خاکاند سوگ نطفهی دریاست.
برگرفته از : ■ صفحهی ۱۴ روزنامهی «شرق» ـ یکشنبه، ۸ مرداد ۱۳۹۶ـ با کلیک روی تصویر بالا، فایل پیدیافِ صفحهی ۱۴ روزنامهی «شرق» که دربردارندهی یادداشتهای دیگری نیز دربارهی زندهیاد مدیا کاشیگر است، در دسترس خواهد بود.
|
|