شنبهی هفتهی گذشته (19 آبان 1392) دوندهی پیشکسوت و 57سالهی البرزی، علیاکبر پدرام، در گامی نمادین از ورزشگاه شریعتی کرج 44 کیلومتر دوید تا به نشستِ شاهنامهخوانی برسد و نشان بدهد که «راه شاهنامه» نماد آشتی و دوستی و مهر و صلح است، و شایسته است جایگزین «ماراتن» شود که نام و آیینی برجایمانده از جنگ و ستیزهجویی و خونریزی است.
در حالی که او با انگیزهای نیرومند این راه را میدوید، در جایجای مسیر شمار بسیاری از فرهنگدوستان به پیشواز او رفته بودند. علیاکبر پدرام که کارشناس ادبیات و آموزگار شاهنامهی فردوسی است، بر این باور است که نام «ماراتن» احساس ناخوشایند جنگ را به همراه دارد.
آقای پدرام 10 سال است که دوندهی حرفهایِ استقامت و عضو انجمن دوندگانِ پیشکسوتِ شهر کرج است، و در سال ١٣٨٨ خورشیدی در پیکارهای قهرمانی پیشکسوتان کرج به قهرمانی رسیده است. «راه شاهنامه» که او هفتهی گذشته آن را به شیوهی استقامت دوید، مسافتِ 40 کیلومتریِ میان جادهی ماهدشت، مشکیندشت و صفادشت تا بیمارستان شریعتی بود.
خود او در نوشتاری که پیش از برنامهی دوی «راه شاهنامه» در تارنمای «بنیاد نیشابور» نوشته، دربارهی انگیزه و آرمانش اینگونه گفته است:
«نماد المپیک، پنج حلقهی پیوندخورده با هم است و به معنای صلح و دوستی میان پنج قارهی جهان است. بازیهای آن نیز، گویای چنین پیام زیباییست، مگر یک مورد: دوی «ماراتن» که دربردارندهی مفهوم جنگ و شکست و پیروزی است و این نام که به پیشنهاد "مایکل بریل" در سال 1894 در زمرهی بازیهای المپیک قرار گرفت، خلاف روح المپیک و حلقههای پنجگانهی آن است؛ و شگفت آن که همهی دستاندرکاران و اعضای کمیتهی المپیک، تاکنون چشم بر این حقیقت تلخ بستهاند. آنگونه که در گزارشهای اغراقآمیز و افسانهپردازیهای هرودوت آمده، در سال 486 پیش از میلاد سپاه ایران در جایی به نام «ماراتن» از یونانیها شکست خورد و یک سرباز، فاصلهی صحنهی جنگ (ماراتن) را تا آتن دوید، تا خبر شکست ایرانیان را به آتنیها بدهد. پس از رسیدن هم افتاد و در دم جان سپرد!
گذشته از تضادهای آشکاری که در روایتهای هرودوت هست، گیریم که چنین بوده است! این چه ربطی به بازیهای المپیک دارد؟ چرا باید خاطره و نمادی از جنگ و خونریزی در بازیهای صلحآمیز المپیک باشد؟ آیا نمیتوان همانگونه که نزدیک به یکصد سال پیش یک فرانسوی این رشته را پیشنهاد کرد و تصویب شد، امروز هم یک ایرانی «دوی استقامت» دیگری را پیشنهاد کند، که دربردارندهی مفهوم فرهنگ و دوستی باشد؟
«راه شاهنامه»، نخستین تلاش عملی و پاسخ به این نیاز تاریخی و جایگزین مناسبی برای «ماراتن» است. میدانیم که شاهنامهی فردوسی بهعنوان میراث فرهنگی جهانی به ثبت رسیده و به رسمیت شناخته شده است. پس برای جهانیان شگفتآور نیست که دونده حاضر باشد فاصلهی 44 کیلومتریِ میان دو شهر (از ورزشگاه شریعتی کرج تا بنیاد نیشابور تهران) را بدود، تا به کلاس خوانش و آموزش شاهنامه برسد؛ و این همان «راه شاهنامه» است. در گزینش 44 کیلومتر نیز تعمد داشتهام که بیشتر از دوی ماراتن 195/42 کیلومتری باشد: یعنی سرباز فرهنگی و آشتیجوی شاهنامه میتواند بیشتر از سرباز ستیزهگر و جنگجو بدود؛ این، پیام دانش و فرهنگ دارد و آندیگری، پیام جنگ و خونریزی.
اینک، باید از دستاندرکارانِ کمیتهی المپیک پرسید: کدامیک از این دو پیام صلاحیتِ حضور در بازیهای المپیک را دارد؟
جای آن دارد که کشورها و مردمان آزادهی جهان، به این ندای فرهنگی ـ ورزشی پاسخ دهند و از مسئولانِ کمیتهی المپیک بخواهند که نماد جنگ را به نماد فرهنگ تبدیل و ثابت کنند که داعیهی دموکراسی و آزادیخواهی آنان، تنها «شعار» نیست.
این کار مهم بر عهدهی دستاندرکاران ورزش کشور است که برای زدودنِ ننگِ ماراتن، که گزافهای برساخته بیش نیست، اقدام کنند و با گردآوری مستندات تاریخی و برشمردن تضادهای روایتهای هرودوت، مسئولانِ کمیتهی المپیک را وادار به بازاندیشی در پذیرش افسانهی «ماراتن» کنند؛ و چه میشود اگر برای دستیابی به چنین هدفِ ملی بزرگی، در سطح جهانی نیز تلاش کنند و این بار برای «فرهنگ» دست به تشکیل «لابی» بزنند! و اندکی از بودجهی کشور را در این راه هزینه کنند و از اندیشمندان و پژوهشگران ایران و جهان یاری بجویند؟
دور نیست که با مطرح شدنِ چنین اندیشه و هدفی، کشورهای صلحدوست و آشتیجوی دیگری نیز از آن پشتیبانی کنند؛ بهویژه پارههای جداافتاده از پیکر فرهنگی ایرانزمین، که هنوز پیوندشان با شاهنامهی فردوسی و شعرهای پارسیگویانی مانند رودکی و نظامی و خاقانی و... پابرجاست، همچون: تاجیکستان، افغانستان، آذربایجان و...، که یادآور سمرقند و بخارا و گنجه و شیروان و خجند و مرو و کابل و... در پهنهی ادبیات پارسیاند.
ایرانیانِ آزاده و فارسیزبانان همپیوند با گسترهی ایران فرهنگی، و آشتیجویانِ بیزار از جنگ با هر زبان و خاستگاهی!
«راه شاهنامه» را یاری کنید، چندان که این ندا، خیزآبی شود تا نماد جنگ را از چهرهی حلقههای آشتی و برادریِ المپیک بزداید. بیایید این فریاد شاهنامه و فردوسی را به گوش جهانیان برسانیم که: نابود باد آن که او جنگ خواست».
آقای پدرام در دنبالهی نوشتارش، اهداف خود از برنامهی «راه شاهنامه» را اینگونه برشمرده است:
1ـ جایگزین کردنِ دوی استقامتِ 44 کیلومتری با پیام «فرهنگ» به جای دوی «ماراتن»، که مفهومی برخاسته از «جنگ» دارد.
2ـ ارجگزاری به فردوسی و اثر سترگش، شاهنامه، به شیوهای که تاکنون در ایران و جهان سابقه نداشته است.
3ـ پدید آوردنِ پیوند و همسویی میان ایرانیانِ درون و برون کشور و فارسیزبانان پهنهی ایران فرهنگی، تا همنوا با هم، خواستار برداشتن نماد جنگ از بازیهای المپیک شوند.
علیاکبر پدرام ساعت 13 روز شنبه، نوزدهم آبان 1392، دوی استقامت خود را طبق مسیر نشاندادهشده در نگارهی زیر از ورزشگاه شریعتی کرج آغاز کرد، و پس از دویدنِ 44 کیلومتر خود را به نشستِ شاهنامهخوانی دکتر فریدون جنیدی در بلوار کشاورز تهران رساند، که قرار بود از ساعت 17 آغاز شود.
برگرفته از :
www.iranboom.irwww.bonyad-neyshaboor.irwww.amordadnews.comفایل Word پیوست را که دربردارندهی این گزارش مصور از گام نمادینِ آقای پدرام است، برای هر کسی که گمان میکنید از خواندنش به شوق میآید و در گسترش و نشر آن همکاری خواهد کرد، بفرستید.