www.iiiWe.com » آیین بزرگی و قهرمانی ؛ از «جلال رابوکی» تا «آیدین بزرگی»

 صفحه شخصی امیر یاشار فیلا   
 
نام و نام خانوادگی: امیر یاشار فیلا
استان: اصفهان - شهرستان: اصفهان
رشته: کارشناسی نقشه برداری
شغل:  ویراستار، روزنامه‌نگار، کارشناس تولید محتوا و رسانه‌گر حوزه‌ی شهر، ساختمان، معماری و مهندسی
تاریخ عضویت:  1389/06/12
 روزنوشت ها    
 

 آیین بزرگی و قهرمانی ؛ از «جلال رابوکی» تا «آیدین بزرگی» بخش عمومی

18
برای دریافت فایلها باید از نرم افزار های ویژه دانلود استفاده نمایید. (برای اطلاعات بیشتر اینجا کلیک کنید)



گم شدنِ سه کوه‌نورد جوان ایرانی در قله‌ی «برودپیک» پاکستان، نخستین حادثه‌ی منجر به مرگ در تاریخ کوه‌نوردی ایران نیست؛ اما از جنبه‌ی پوشش رسانه‌ای و حساسیت افکار عمومی، در صدر حوادث تاریخی این رشته قرار گرفته است.

وبلاگ‌های‌ باشگاه‌های گوناگونِ کوه‌نوردی که پیش از این عمدتاً از سوی اعضای همان باشگاه‌ها و گرده‌ها بازدید می‌شدند، زیر بار سنگین جست‌وجوهای اینترنتی و اشتیاق ایرانیانِ نقاط گوناگونِ جهان برای آگاهی از وضعیت کوه‌نوردان گم‌شده، بارها از کار افتادند.

در بررسی چرایی بازتاب گسترده‌ی ماجرای کوه‌نوردانِ باشگاه «آرش»، افزون بر گسترش شبکه‌های اجتماعی در سال‌های اخیر، موضوع دیگری هم در میان بود: حوادثِ قبلی با اعلام خبر مرگ کوه‌نوردان آغاز می‌شد، اما این بار امید به زنده ماندنِ سه هیمالیانورد جوان، و تعلیق نهفته در دل خبر، مخاطبان رسانه‌ها را درباره‌ی فاجعه‌ی برودپیک حساس کرد.

اخبار کوه‌نوردیِ حرفه‌ای که از دشوارترین رشته‌های ورزشی است، در ایران کم‌ترین انعکاس را در رسانه‌های ورزشی دارد و اگر اعضای تیم «آرش» به سلامت بازمی‌گشتند، بیش‌تر روزنامه‌های ورزشی مانند نمونه‌های پیشین، حتا خبر موفقیت را هم منتشر نمی‌کردند.

کوه‌نوردیِ ایران بسیاری از نخبگان خود را در کوران حوادثِ نهفته در صعودهای درون‌کشوری و جهانی از دست داده است؛ کوه‌پیماهایی که پس از مرگ‌شان، مطبوعات ورزشی سیاهه‌ای را از سهل‌انگاری‌های فردی و گروهی، کارشکنی‌های دولتی و بدبیاری‌های روز حادثه منتشر می‌کنند؛ و سپس رشته‌ی کوه‌نوردی بار دیگر از گردونه‌ی اطلاع‌رسانی بیرون می‌افتد تا حادثه‌ی مرگبار بعدی.

«آیدین بزرگی»، «پویا کیوان» و «مجتبا جراحی» از آدینه، ۲۱ تیر، در ارتفاع بالای هفت‌هزار متر بوده‌اند. آن‌ها در راه گذر از مسیر تازه‌ای که به نام کشورمان، «ایران»اش نامیدند و به ثبت رساندند، گـُرده‌ی سنگی و یخی مسیر را پشت سر گذاشتند، یک پله‌ی سنگی سست و ناپایدار به ارتفاع ۳۰ متر و شیب یخی ۷۵درجه را صعود کردند و در این صعود، ۱۶۰۰ متر طناب ثابت نصب کردند. آن‌ها برای رسیدن به قله، ناچار به شب‌مانی در ارتفاع بالای هفت‌هزار متر شدند.
کوه‌نوردان نباید بیش از سه روز در چنین ارتفاعی بمانند و چنانچه به هر دلیلی ناگزیر شدند بمانند، عملیات نجات باید حتا پیش از بروز حادثه آغاز شود. اما آیدین واپسین تماس را شنبه‌شب، ۲۹ تیر، گرفت و حتا اگر پس از آن هم زنده نمانده باشد، 9 روز در این موقعیت دوام آورده! ۹ روزی که دست‌کم سه روزش بدون آب و آذوقه بوده است؛ پایداری و استقامتی حیرت‌انگیز که بر آمادگی و قوای بدنی و استعداد شگرف این جوان ۲۴ساله در هیمالیانوردی دلالت دارد.
آیدین دانشجوی دوره‌ی کارشناسی رشته‌ی مهندسی برق در دانشگاه صنعتی خواجه‌نصیر توسی بود و در هژدهمین امپیاد دانشجویی کشور در سال 1392، رتبه‌ی ششم را به دست آورده بود.

تصویر و مختصاتِ جایی که آیدین بزرگی از آنجا آخرین تماسش را گرفت





در دنباله‌ی این نوشتار، نگاهی شده است بر شماری از مهم‌ترین حوادثِ رخ‌داده برای کوه‌نوردانِ ایران در پانزده سال گذشته؛ سقوط‌ها، بهمن‌ها یا تحلیل قوای جسمانی که نخبگان کوه‌نوردی را به کام مرگ کشیده.


ـ جلال رابوکی



از اسطوره‌های کوه‌نوردی ایران که پیش از فراگیر شدنِ اینترنت، در ۵۶سالگی جان باخت و بسیاری حتا با نام او هم آشنا نیستند.
او که از نسل نخستِ هیمالیانوردانِ ایرانی‌ست، سال ۱۳۵۲ در برنامه‌ی «شناسایی اورست از یخچال خومبو» شرکت داشت. او در دهه‌ی ۵۰ تا ارتفاع بالای ۷۵۰۰ متر قله‌ی «ماناسلو» نیز صعود کرده بود که با توجه به شرایط و امکاناتِ آن زمان، «بی‌مانند» ارزیابی شده است.
او فروردین ۱۳۸۱ در دماوند جان سپرد و طی شش ماه، صعودهای فراوان برای یافتن پیکر او بی‌نتیجه ماند. سرانجام مهر همان سال اعضای باشگاه دماوند به سرپرستی فرشاد خلیلی، جسد او را در جایی یافتند که هیچ‌کس تصورش را هم نمی‌کرد: دره‌ی «یخار».
گروهی ۳۰نفره با دشواری‌های فراوان پیکر جلال را از ارتفاع ۴۳۰۰ متریِ دره‌ی مخوفِ «یخار» پایین آوردند. پرسش این بود که: او چگونه توانسته خود را در آن شرایط جوی، از جبهه‌ی جنوبی به سوی شرق و درون دره‌ی «یخار» که ریزشی، دیواره‌ای و یخچالی‌ست، برساند!؟ با گذشت این همه سال، تنها پاسخ ممکن این است که باد شدید او را به آن‌جا پرت کرده باشد!

جلال پایه‌گذار صعود سرعتی در ارتفاعات ایران بود و سالانه نزدیک به ۵۰ بار دماوند را از مسیرهای گوناگون و در هر چهار فصل صعود می‌کرد. رکورد صعود از چهار جبهه (جنوبی، غربی، شمالی و شمال‌شرقی) به دماوند به‌طور پیوسته در ۲۶ساعت، از ماندگارترین رکوردها در تاریخ ورزش ایران است؛ هرچند تصورش هم ناممکن به نظر می‌رسد که کسی در یک روز، دماوند را چهار بار بالا برود و برگردد پایین!

او شانزده مسیر گوناگونِ دماوند برای رسیدن به قله را شناسایی کرد. عکاس و گزارش‌نویس هم بود، اما آثار او در اختیار کوه‌نوردان قرار نگرفته است. هم کوه‌نورد بود و هم کویرنورد؛ در سال ۱۳۶۱ برای نخستین بار مسیر روستای «طرود» به «عروسان» در کویر مرکزی به درازای ۱۸۰ کیلومتر را بی شتر پیمود.

محمد اوراز

محمد اوراز نخستین ایرانی فاتح قله‌ی اورست در سال ۱۳۷۷ است. او سال ۸۲ هنگام صعود به «گاشربروم» در پاکستان، بر اثر سقوط بهمن، پس از انتقال به بیمارستانی در شهر اسلام‌آباد درگذشت.
اوراز سال ۱۳۷۶ به قله‌ی «راکاپوشی» صعود کرد و سال ۷۸ به قله‌ی «چوایو» با ارتفاع ۸۲۰۱ متر. همان سال قله‌ی «شیشاپانگما» به ارتفاع ۸۰۱۲ را نیز فتح کرد.
سال ۸۰ قله‌ی «ماکالو» را بی ماسک اکسیژن درنوردید. سال بعد قله‌ی ۸۵۱۶متری «لوتسه» را نیز بی بهره‌گیری از ماسک اکسیژن فتح کرد. صعود به «مون‌بلان»، بلندترین قله‌ی رشته‌کوه آلپ هم از صعودهای پرشمار اوراز است.

ـ داوود خادم

داوود خادم هیمالیانوردی بود که هم‌زمان مربی کشتی هم بود؛ متخصص صعودهای زمستانی در ارتفاعات ایران، و عضو تیم ملی کوه‌نوردی در صعود سال ۱۳۷۷ به اورست بود که تا ارتفاع ۸۰۰۰ متر بالا رفت.

دو سال بعد به قله‌های «چوآیو» و «شیشاپانگما» در تبت صعود کرد. سال۸۰ به قله‌ی «ماکالو» و بهار ۸۱ به قله‌ی «لوتسه» صعود کرد.
طی دوران اقامت ۱۰ساله در ژاپن، بیش از ۸۰ بار قله‌ی «فوجی‌یاما» را فتح کرد و عضو افتخاریِ گروه امداد و نجات توکیو بود. هم‌طناب محمد اوراز و مقبل هنرپژوه در گاشربروم بود. او نیز مانند بسیاری از هیمالیانوردانِ ایرانی، در همه‌ی برنامه‌ها، هزینه‌اش را خودش پرداخت می‌کرد.

خادم سال ۸۳ هنگام تلاش مستقل در قله‌ی K2 در سن ۴۶سالگی ناپدید شد. تا سال‌ها بعد، مادرش همچنان در بالکن خانه چشم‌انتظار بازگشتِ داوود بود.


ـ سامان نعمتی
کوه‌نوردانِ باشگاه دماوند در صعودی مستقل موفق به فتح قله‌ی‌ «نانگاپاربات» در پاکستان شدند، اما سامان نعمتی در جریان این صعود جان باخت و پیکرش هم پس از جست‌وجوهای فراوان پیدا نشد.
خانواده‌ی او از اعضای گروه و لیلا اسفندیاری، سرپرست گروه شکایت کردند. پرونده از شعبه‌ی دوم بازپرسی قتل تهران برای انجام تحقیقات به آگاهی مرکز فرستاده شد و همه‌ی اعضای گروه بازجویی شدند.
ماجرای صعود مستقل و تأیید نشدن و صادر نشدنِ مجوز از سوی فدراسیون در حادثه‌ی اخیر «برودپیک»، در آن برهه نیز جنجال‌ساز شد. سرانجام دادسرای جنایی تهران، لیلا اسفندیاری و دیگر اعضای گروه را بی‌گناه شناخت.
«نانگاپاربات» از پرتلفات‌ترین قله‌های جهان است. سامان در ارتفاع ۷۶۰۰ متری به خاطر بیماری از حرکت بازایستاد و قرار شد مسیر را بازگردد. صعودکنندگان گفتند: پس از فتح قله وقتی بازگشتیم، دیدیم او در همان نقطه‌ی قبلی‌ست و حتا برایمان دست تکان داد. اما وقتی رسیدیم، اثری از سامان نبود.
اسفندیاری بر این گمان بود که او پشت سنگ‌ها پنهان شده تا پس از پایین رفتن گروه، به تنهایی برای پیمودن ۵۰۰ متر آخر اقدام کند.

ـ مقبل هنرپژوه

مقبل هنرپژوه جوان‌ترین فاتح کوه «لوتسه»ی نپال با ارتفاع ۸۴۱۶ متر در ۱۹سالگی است. او در ۲۱سالگی هم‌طناب مرحوم محمد اوراز در «گاشربروم» بود؛ صعودی که به مرگ اوراز انجامید. هنرپژوه در همان حادثه در اثر سقوط بهمن نزدیک به ۶۰۰متر سقوط کرد، اما زنده ماند.
او که در آخرین سفرش به هیمالیا سرپرستی تیم ملی کوه‌نوردی ایران در صعود به برودپیک را بر عهده داشت، پاییز ۸۶ و در ارتفاعات کوه «برده‌زرد» بوکان، هشت متر سقوط کرد و پس از چند روز در سن ۲۴سالگی در بیمارستان ارومیه درگذشت.




ـ لیلا اسفندیاری

لیلا اسفندیاری صعودهای متعددی را به عنوان «نخستین زن ایرانی» به ثبت رساند. او در یکی از شاخص‌ترین صعودهای خود توانست به قله‌ی دشوار «نانگاپاربات» صعود کند؛ صعودی که از مجوز و حمایت فدراسیون کوه‌نوردیِ ایران برخوردار نبود.
اسفندیاری برای تأمین هزینه‌ی صعود به قله‌ی K2خانه‌ی خود را فروخت. ۳۱ تیر ۱۳۹۰ در آخرین صعود، پس از فتح «گاشربروم» و در مسیر بازگشت، با از دست دادن تعادل، سقوطی ۳۰۰متری داشت. او از شیب یخی زیر قله سقوط کرد و در نزدیکی‌های ارتفاع ۷۸۰۰متری در مکانی بیرون از مسیر، میان صخره‌ها و بین دو شیب یخی متوقف شد. وصیت خود او نیز همین بود که پیکرش در کوهستان بماند.




ـ مهدی اعتمادفر


مهدی اعتمادفر فاتح دو قله‌ی «برودپیک» و «گاشربروم» بود. او سال ۱۳۸۸به صورت مستقل و در دومین تلاش برای صعود به قله‌ی «دائولاگیری» در هیمالیا، نزدیک قله ناپدید شد و کسی هیچ نشانی از او پیدا نکرد.
مهدی زاده‌ی ۱۳۳۵ و تنها کوه‌نورد ایرانی بود که موفق شد همه‌ی قله‌های بالای هفت‌هزار متر شورویِ پیشین را فتح کند و نشان «پلنگ برفی» بگیرد.

ـ عیسا میرشکاری و جعفر ناصری


عیسا میرشکاری سال ۱۳۹۰ هنگام صعود به «ماناسلو»، هشتمین قله‌ی بلند جهان در نپال، دچار مرگ مغزی شد و در ۲۴سالگی جان خود را از دست داد. گروه امداد جسد او را پایین آورد.
جعفر ناصری هم یک سال بعد در مسیر بازگشت از همین قله به دلیل تاریکی هوا، سرمای منفی ۴۵درجه و اشتباه GPS، از مسیر اصلی منحرف شد و در شیب تندی سقوط کرد. گروه مشترک ایتالیایی و کانادایی در آستانه‌ی رسیدن به قله، قید صعود را زدند و به جست‌وجوی پیکر ناصری پرداختند، اما بی‌نتیجه بود.





ـ فرشاد خلیلی


پانزدهم بهمن ۸۹ سقوط بهمن در محور شمشک به دیزین جان ۹ تن را گرفت. فرشاد خلیلی یکی از جان‌باختگان بود که سرپرستی تیم ملی کوه‌نوردی در فتح «گاشربروم» هیمالیا را برعهده داشت.
مجید شهپری، نادیا نجفی، اکبر کشاورز، مهدی خراسانی، حمید کاظم‌زاده، علی‌اکبر ابراهیم‌زاده و سعید طاهری (اسکی‌باز) از دیگر جان‌باختگانِ این حادثه بودند.
دو گروه کوه‌نوردی و اسکی به دلیل بسته بودنِ جاده، با پای پیاده در حال بازگشت بودند که با سقوط بهمن، زیر برف مدفون شدند. فرشاد خلیلی برای برگزاری دوره‌ی آموزشی در منطقه حضور داشت که پس از سقوط بهمن دست‌به‌‌کار نجات شاگردانش شد، اما بر اثر سقوط دومین بهمن، جان خود را از دست داد.
رییس هیات کوه‌نوردی استان تهران گفت: این حادثه در پی فعالیت لودر رخ داد؛ و پرسش این‌جاست که وقتی چنین فعالیتی انجام می‌شده، چرا جاده را نبستند و تردد همچنان در آن ادامه داشته است!؟



ـ مهدی عمیدی


هیمالیانورد مستقل و تنها ایرانی که توانست از اورست بی بهره‌گیری از کپسول اکسیژن صعود کند. او مهر ۱۳۹۱ که برای صعود انفرادی به «مون‌بلان» رهسپار فرانسه شده بود، ناپدید شد.
دو کوه‌نورد لهستانی آخرین کسانی بودند که او را نزدیکی‌های پناهگاه در ارتفاع ۳۲۰۰متری دیدند. بالگرد جست‌وجو بر فراز سرتاسر مسیر و محورهای سقوط پرواز کرد؛ بلکه نشانه‌ای بیابد؛ اما حاصلی نداشت.
دادگاه محلی، مشخصات عمیدی، همچون DNA را در فهرست ناپدیدشدگان گذاشت، تا در صورت پیدا شدنِ پیکرش، شناسایی‌پذیر باشد.
او از منتقدانِ شیوه‌ی کار فدراسیون کوه‌نوردی بود. همچنین از صداوسیما هم انتقاد می‌کرد و می‌گفت: صداوسیما فیلم‌های خارجی صعود به اورست را خریداری و پخش می‌کند، اما از خریداری و پخش فیلم‌های کوه‌نوردان ایرانی خودداری می‌کند. من ۱۸ساعت فیلم از اورست تهیه کرده‌ام که سه ساعتش بالای ۷۰۰۰متر و یک ساعت بالای ۸۰۰۰متر بوده که کم‌سابقه است؛ در حالی که تنها بودم و دوربین نیز یخ زده بود.

یاد و نام همه‌ی این قهرمانان، زنده و گرامی باد.





شبکه‌ی اطلاع‌رسانی ورزش‌های کوهستانی ایران
www.koohnews.ir

یکشنبه 6 مرداد 1392 ساعت 09:53  
 نظرات    
 
پیمان شبستانی 20:03 یکشنبه 6 مرداد 1392
0
 پیمان شبستانی
باز هم بی توجهی مسئولین مربوطه مثل بی توجهی به هزار تا چیز دیگه!
من برام واقعا سواله با وجود GPS و تلفن ماهواره ای که موقعیت اینا معلوم بوده چطور تو یه موقعیت معلوم نتونستن اینا رو پیدا کنن؟
بهروز شیربان 23:41 یکشنبه 6 مرداد 1392
0
 بهروز شیربان
یادشان گرامی باد
امیر یاشار فیلا 01:37 دوشنبه 7 مرداد 1392
0
 امیر یاشار فیلا

دوستانی که عضو iiiwe نیستند و گذری یا تصادفی از این روزنوشت و این صفحه دیدار می‌کنند، طبعاً نمی‌توانند فایل‌های PDF پیوستِ این روزنوشت را دریافت کنند.
چون دانلود فایل‌ها امکانی‌ست که فقط در اختیار اعضای این شبکه‌ی اجتماعی است.

این دسته از دوستان می‌توانند محتوای یکی از فایل‌های یادشده را که نامه‌ای از زنده‌یاد آیدین بزرگی با عنوانِ «به نام برودپیک، به امید تغییر» است، در قالب کامنتی در این نشانی بخوانند :


http://filaa.iiiwe.com/children_proud_iran
مهدی ریاست فرد 05:49 دوشنبه 7 مرداد 1392
0
 مهدی ریاست فرد
با تشکر از آقای قیلا در جواب آقای شبستانی باید بگم که یک روز بعد از حادثه از رادیو شنیدم که ظاهرا یکی از دوستان در آخرین تماس خود با تلفن ماهواره ای با تهران اطلاعات نامشخصی از وضعیت خودشون داده ولی به خاطر مقررات دست و پاگیر شرکت مربوطه ارائه ی مختصات محل تماس طولانی شده علاوه برآن GPSداشتند ولی به خاطر کمبود اکسیژن و عدم تمرکز در شرایطی نبودند که بتوانند محل خودشون را گزارش بدهند و فقط درخواست کمک کردند.به هرحال برای جستجو بسیاری از همکاران و دوستان این سه عزیز و فدراسیون کوهنوردی و حتی دوستان خارجی که در جریان صعود ایشان بودند اعلام آمادگی کردندو جستجو هنوز ادامه داره
قنبر انگورج غفاری 08:34 دوشنبه 7 مرداد 1392
2
 قنبر انگورج غفاری
نامشان زمزمه نیمه شب مستان باد------تا نگویند که از یاد فراموشانند(استاد شفیعی کدکنی)
م افتخاری 15:01 دوشنبه 7 مرداد 1392
0
 م افتخاری
ورزش کوهنوردی ضمن مفرح و دل‌انگیز بودن(که بیشتر توسط افرادی که مبادرت به این ورزش کرده باشند قابل درک است) ، ورزشی پرچالش و مخاطره انگیز است.
هر فردی را یارای کوهنوردی نیست و کسی را که به کسوت کوهنوردی درآمده باشد را نمیتوان دست کم گرفت.
به هر حال روش و منش ورزشکارانه آنان قابل ستایش و تقدیر است.
یادشان گرامی
پیمان شبستانی 03:18 سه شنبه 8 مرداد 1392
1
 پیمان شبستانی
مهندس جان GPS دستی های سری Rino گارمین قابلیت Pinpoint دارند و ترکیبی از GPS و بی سیم هستن یعنی شما وقتی دیدی گم شدی کافیه روشنش کنی و طرف مقابل روی نقشه دستگاهس میتونه موقعیت شما رو ببینه و دستگاهش اونو به سمت شما هدایت کنه (به علت کمبود اکسیژن انسان قدرت تفکر و ارادش رو از دست میده واسه همینه همچین دستگاه هایی ساخته شده که در بدترین شرایط به داد گم شده ها برسه)بردش هم خیلی زیاده یعنی من موندم اینا حتی همچین دستگاهی که پایه اینجور ورزش ها هست رو نداشتن؟
اصلا این هیچی اینا حتی یه ترکر همراهشون نداشتن؟
یعنی خاک تو سر این فدراسیون کوهنوردی
واقعا من که نمیتونم گم شدن اینا رو قبول کنم
م ع 13:17 چهارشنبه 9 مرداد 1392
0
 م ع
بازم مرسی مهندس ... و باز هم خدایشان بیامرزاد ... آنچه که هرگز نرسد جایی...فریادست..فریاااااااااااااااد..
حامد قانع 14:59 چهارشنبه 9 مرداد 1392
0
 حامد قانع
خدایشان بیامرزد.
امیر یاشار فیلا 23:41 چهارشنبه 9 مرداد 1392
0
 امیر یاشار فیلا

بسیار زیبا و نغز و درخور بود، آقای مهندس غفاری ارجمند.

سپاس ویژه از شما.
امیر یاشار فیلا 10:29 چهارشنبه 1 مرداد 1393
0
 امیر یاشار فیلا


 

دیروز، سی‌ویکم تیرماه 1393، سومین سالگرد درگذشتِ زنده‌یاد لیلا اسفندیاری بود؛

«بانوی کوهستان» ...

 

Leyla-Esfandiyari

لیلا اسفندیاری کجوری راد (27 بهمن 1349 ـ 31 تیر 1390) کوه‌نورد
زن ایرانی بود که در گاشربروم 2 سقوط کرد و کشته شد. او در یکی از شاخص‌ترین صعودهای خود توانست به قله‌ی دشوار «نانگاپاربات» صعود کند؛ صعودی که از سوی فدراسیون کوه‌نوردی ایران هرگز
پذیرفته نشد، اما پس از مرگش بارها از این صعود یاد شد.

او به دوستان و بستگان خود به صورت زبانی می‌گفت اگر در کوه
جان خود را از دست دادم، همان‌جا بگذارید بمانم؛ نمی‌خواهم دیگران به خاطر من جان‌شان
را به خطر بیندازند. می‌خواهم بام جهان آرامگاه ابدی‌ام باشد. کالبد وی همچنان در همان
محل سقوط در منطقه‌ی گاشربروم پاکستان مانده است.