فرهنگ و تمدن یک ملت، برای پایداری به پایهها و تکیهگاههایی گوناگون نیاز دارد که ادبیات یکی از مهمترینِ آنهاست. چه بسیار کشورها و حکومتهایی که در گزند حوادث نتوانستهاند بار همت به دوش گیرند و در رویارویی با بلاها به تاریخ پیوستهاند.
مردم یک جامعه برای آن که بتوانند یکپارچه دربرابر تندبادها ایستادگی کنند، نیاز دارند تا با رشتههای نادیدنی با هم پیوند داشته باشند. این رشته را «فرهنگ» آن جامعه پدید میآورد. در روزگار دشواریها و تنگناها، خاطرات مشترک پیوندهایی ناگسستنی پدید میآورد و حماسههای ملی در شکفتن موج ارادهی مردمی نقشی بهسزا دارند.
در ایران با شنیدن واژهی «حماسه»، نخستین چیزی که به ذهن میآید، «شاهنامهی فردوسی» است؛ کتابی پدیدآمده به همت فرزانهای که زندگیِ خود را به جاودانگی ایران بخشید. حکیم ابوالقاسم فردوسی با سرایش ابیات حماسی خود، قلب ایران را به تپش در آورد و ضربان میهنپرستی را تا ابد در رگهای این سرزمین روان کرد. نوشتههای وی چنان نیرومند هستند که امروز به عنوان متون آموزشی در دانشگاهها و آن نیز نه تنها در ایران بلکه در سراسر جهان آموزش داده میشوند.
با آن که از وی چندین هزار بیت شعر بر جای مانده است، از شیوهی زندگی و احوالات او آگاهیهای چندانی در دست نیست؛ هرچند به سادگی مهر میهن را میتوان از سروده های او حس کرد. حس میهنپرستی و تسلط وی بر زبان و ادب پارسی، به همراه توان تصویرسازی و صحنهپردازی، شاهکاری بیهمتا به ارمغان آورده است، که ارزش آن با آموزههای اخلاقی آمیخته است. وی در سراسر شاهنامه افزون بر برانگیختنِ حس غرور ملی، کوشیده است که فضایل اخلاقی را برشمرد و این ویژگی، شاهنامه را نسبت به نمونههای همانند غیرایرانی، برتری میبخشد. توجه به پاکی در کنار سیاست و فرجاماندیشی در کنار مصالح اینجهانی، ترکیبی زیبا از حماسه و حقیقت پدید آورده است. شاهنامه در حقیقت وصف پایداریهای ایرانیان در برابر هجوم بیگانگان و نمود روح ملی ایران و بیان آرمانهای جاودانی ایرانیان است. در جایجای شاهنامه کوشیده شده است تا اتحاد و همبستگی ملی برای حفظ این آب و خاک مورد توجه قرار گیرد و به تشویق عوام و خواص در رسیدن به جایگاه والای اخلاقی پرداخته شده است؛ آنچنان که در شاهنامه افراد گوناگون از طبقههای دیگرسان اجتماعی به بالاترین مقامهای معنوی و روحانی میرسند و در جنگ در کنار هم دوشادوش به حفاظت از آب و خاک خود میپردازند و آنچه ملاک اولویت است، باورها و اعتقادها و نیکیِ سرشتِ درونی آنهاست که به واسطهی آن به زور بازو نیز دست یافتن آسان میشود و به فر الهی است که پیروزیها به چنگ میآیند.
میهنپرستی در شاهنامه برکنار از نژادپرستی و تعصباتِ از سر نادانی است. میهنپرستی فردوسی احساسی حکیمانه همراه با میانهروی و خردمندی و مهر انسانی و بهکلی بهدور از نژادپرستی است. عشق به ایران در شاهنامه به مفهوم عشق به فرهنگ مردم ایران، و آرامش و آبادی ایران، و آزادی و آسایش مردم ایران، و برخورداریِ آنها از داد و عدالت است.
به نام خداوند جان و خِرَد / کزین برتر اندیشه برنگذرد
توجه فردوسی به دانش تا آنجاست که آغاز حماسه با توجه وی به این نعمت الهی است و آن را به عنوان بالاترین منبع اعجاز و مسیر نهایی و فرجامینِ کمال دانسته است. خرد و خردگرایی را میتوان انگیزهی عالی فرزانهی توس دانست، زیرا او نهتنها در آغاز حماسهی خویش، بلکه در جایجای آن خرد را سرلوحهی کردار دانسته و آن را سرچشمهی خوبی میداند و پیامدهای بی خردی را با تصویرپردازیهای ژرف منحوس دانسته و آن طرد میکند.
ترکیبی از ملیگرایی، خرد و پاک اندیشی، الگویی بینظیر از رفتار را پدید آورده است، که اندیشهی ایرانی را با نام فردوسی پیوند میزند. امروز (۲۵ اردیبهشتماه) به پاس همهی تلاشهای آن فرزانهی سخن، به نام فرخندهی او نامگذاری شده است.برگرفته از : ایمناویرایش : امیریاشار فیلا
|
|