صفحه شخصی امیر یاشار فیلا   
 
نام و نام خانوادگی: امیر یاشار فیلا
استان: اصفهان - شهرستان: اصفهان
رشته: کارشناسی نقشه برداری
شغل:  ویراستار، روزنامه‌نگار، کارشناس تولید محتوا و رسانه‌گر حوزه‌ی شهر، ساختمان، معماری و مهندسی
تاریخ عضویت:  1389/06/12
 روزنوشت ها    
 

 شرح این عاشقی، ننـشیـند در سخن بخش عمومی

19

امسال تابستان در نصف‌جهان، زیـبا آغاز شد: دیشب و پریشب ـ یکم و دوم تیرماه ـ در کنسرتی که در فرهنگ‌سرای استاد فرشچیانِ اصفهان برگزار شد،رضا بصیری، از شاگرادن زنده‌یاد استاد محمد نوری، گزیده‌ای از آثار ماندگار استاد نامدار خود را با همراهی گروهی از زبده‌ترین نوازندگانِ مکتب‌خانه‌ی موسیقی زریاب، خواند.


رضا بصیری زاده‌ی هفدهم اسفند 1352 در تهران است و از دانشگاه اصفهان، لیسانس کامپیوتر دارد. او که از موهبتِ داشتن صدای باس برخوردار است، در زمینه‌ی آواز کلاسیک و پاپ‌کلاسیک تخصص دارد. او فراگیریِ موسیقی را از نوجوانی و با نواختنِ ساز پیانو آغاز کرد و در نوازندگی پیانو، از آموزه‌های استادان برجسته‌ای همچون آندره مرادیان و تامارا دولیدزه (از گرجستان) بهره جست. هارمونی و اصول آهنگ‌سازی را نیز نزد کامبیز روشن‌روان و تنگیز
شاولوخاشویلی آزمود؛ و آواز پاپ را نزد زنده‌یاد استاد محمد نوری و خسرو محصوری فراگرفت. او همچنین، آواز کلاسیک را نیز در محضر خانم آریا زند اصفهانی آموخت و در مقطعی، از مَسترکلاس‌های ماریو تقدسی، خواننده‌ی اپرای وین نیز بهره برد.

بصیری هم‌اکنون در کنسرواتوار ساراجیشویلی شهر تفلیس گرجستان، نزد پروفسور الدار گتسادزه، در رشته‌ی آواز کلاسیک سرگرم فراگیری و تکمیل آموخته‌های خویش است. او در راه هنرآموزی، از همراهی کسانی همچون فرزاد هاتفی، هویک باغومیان، مجید علیزاده، پارکف و آربی بابومیان بهره برده است، و در حال حاضر در «مکتب‌خانه‌ی زریاب» (آموزشگاه آزاد تخصصی موسیقی در شهر اصفهان) آواز و پیانو تدریس می‌کند. از دیگر فعالیت‌های حرفه‌ایِ او، همچنین
راه‌اندازیِ استودیوی صدابرداری «بهین‌ترانه» در سال 1388 را می‌توان نام برد.

 

در کنسرتِ دو شبِ نخستِ تیرماه در اصفهان، که با نام «کنسرت گروه زریاب» و به سرپرستی خسرو و نیما بیت‌سرکیس برگزار شد، رضا بصیری با تسلط و به زیبایی و برازندگی، قطعاتِ «چوپان» («سرزمین خورشید»)، «بدرود»، «کهکشان عشق»، «آرزوها»، «رویای جوانی»، «یاد اون روزها به‌خیر»، «لالایی»، «تولدت مبارک»، «خموشی‌های ساحل»، «کوچ»، «جان مریم»، «عروسی»، «ایران، ایران» و سه قطعه‌ی محلی: «تو بیو» (گیلکی)، «جِنگ‌وجِنگ ساز» (شیرازی) و «جیران»
(آذری) از شادروان استاد نوری را اجرا کرد.

این قطعات را با حفظ ملودیِ اصلی، اما با سازبندی و تنظیمی متفاوت، گروه نوازندگان زریاب: خسرو بیت‌سرکیس (گیتار کلاسیک)، امیر موحدیان (سینتی‌سایزر)، بنیامین عارفان (فلوت)، جعفر سیامکی (ترومبون)، مازیار یزدانی (ساز دهنی)، مهران ربیعی (گیتارباس)، آرش فردوسی (گیتار آکوستیک)، اردشیر فلاحیان (گیتار الکتریک)، علی رفیعی (پیانو و آکاردئون)، سیاوش روحانی (کلارینت و ساکسوفون)، مهران ترکیان
(پرکاشن)، داوود رازانی (ترومپت)، علی‌رضا دری (درامز) و حسین کیانی (ترومپت) اجرا کردند. تنظیم همه‌ی قطعاتِ اجراشده نیز کار علی رفیعی بود.

 

از دید نگارنده (به‌عنوان یک مخاطب عادی، اما در عین حال یک شنونده‌ی پی‌گیر) یکی از ویژگی‌های شایان‌توجه این اجراها، بازتنظیم بسیار خوب و گوش‌نواز قطعات بود که با نوآوری‌هایی همچون به‌کارگیریِ شاخص گیتار الکترونیک و ساز دهنی در قطعاتی مثل «رویای جوانی» و «جان مریم»، حال و هوایی دیگرگونه و بسیار دلپذیر پدید آورده بود؛ که البته در این میان، نوازندگی چیره‌دستانه‌ی همه‌ی اعضای گروه، به‌ویژه اردشیر فلاحیان (گیتار الکتریک)، بنیامین عارفان (فلوت)، مازیار یزدانی (ساز دهنی) و مهران ترکیان (پرکاشن) نقشی به‌سزا در خوب از آب درآمدنِ اجراها داشت.

همچنین، شمرده و بی‌نقص ادا شدنِ گفتار ترانه‌ها از سوی خواننده (رضا بصیری) و لهجه‌ی بسیار خوب و پذیرفتنی او به‌هنگام اجرای قطعاتِ محلی ـ به‌ویژه قطعه‌ی آذریِ «جیران» ـ از ویژگی‌های بارز و از نقاط قوتِ این کنسرتِ شنیدنی بودند.

نگارنده به سهم خود، کوشش‌های همه‌ی هنرمندان و دست‌اندرکارانی را که در برپایی این مراسم نقش داشتند ـ که در واقع یادکردی اندکی پیش از هنگام به مناسبت دومین سالگرد درگذشت استاد محمد نوری بود ـ ارج می‌نهد، و صمیمانه از آن‌ها سپاسگزاری می‌کند.

همچنین، «دست مریزاد»ی جانانه و صمیمانه هم به آقایان، خسرو بیت‌سرکیس و رضا بصیری می‌گوییم که این رویدادِ فرهنگی دلگرم‌کننده و امیدبخش، دستاوردِ تلاش‌ها و پی‌گیری‌های خستگی‌ناپذیر آن‌ها بود.

 

گزارش و عکس‌های این برنامه‌، احتمالاً در چند روز آینده در پایگاه اینترنتی «مکتب‌خانه‌ی زریاب»

(www.zaryab-ac.com) در دسترس دوستداران خواهد بود.

 

 




  
و پایان‌بخش این یادداشت، بخشی از گفتار ترانه‌ی «ایران، ایران» از آثار جاودانِ شادروان استاد محمد نوری‌ست:

 

در روح و جانِ من، می‌مانی ای وطن

شرح این عاشقی، ننشیند در سخن

 

 

 

 

 

نگارنده‌ی یادداشت : امیریاشار فیلا

با بهره‌گیری از پاره‌ای آگاهی‌های

نوشته‌شده در بروشور برنامه

بامداد شنبه، 3 تیر 1391





یکشنبه 4 تیر 1391 ساعت 11:55  
 نظرات    
 
مائده علیشاهی 23:08 سه شنبه 6 تیر 1391
0
 مائده علیشاهی
ممنون از شما جناب فیلا..
آیدا شیرانی 10:53 چهارشنبه 7 تیر 1391
0
 آیدا شیرانی
معلومه شب خیلی لذتبخشی بوده براتون
ممنون
فقط آدرس سایت آموزشگاه موسیقی زریاب که توی متن اومده باز نمیشه
امیر یاشار فیلا 16:02 پنجشنبه 10 بهمن 1392
0
 امیر یاشار فیلا

«پرسیدم: "آقای گلپا چی بزنم؟" گفت: "هر چی دوست داری بزن". گفتم: "سه‌گاه خوبه؟" گفت "خیلی عالیه". دوباره پرسیدم: "از چه نتی بزنم؟" گلپا با غرور خاصی پاسخ داد: "از هرجا دوست داری بزن". به‌هرحال هر خواننده محدوده‌ی صدایی خاصی دارد و معمولاً خوانندگان جای صدا‌یشان را به نوازنده می‌گویند؛ اما گلپا دست من را باز گذاشت. من هم با شیطنتِ جوانی که در آن سن داشتم، "چپ‌کوک" برای ایشان زدم که جای صدای خانم‌هاست و اجرایش برای یک خواننده‌ی مرد تقریباً ناممکن است. ته دلم هم با همان شیطنت خاص جوانی منتظر بودم ببینم گلپا چه می‌کند؟ گلپا زمزمه‌ای زیر لب کرد و بعد با ابتکار بسیار جالبی شروع به خواندنِ مثنویِ مخالفِ سه‌گاه کرد که دقیقاً جای صدای خواننده‌ی مرد قرار می‌گرفت؛ و این شعر بهادر یگانه را اجرا کرد: خدایی کن‌ ای مه گناهم ببخش / در آغوش هستی پناهم ببخش / به عشقم نگیری، به مرگم سپار / به اشکم نبخشی، به آهم ببخش / به موی سپیدم نظر کن به مهر / پس آنگه به بخت سیاهم ببخش. به‌قدری این آواز در منِ نوجوان اثر کرد که جادو شدم و از شیطنتی هم که کرده بودم، پشیمان شدم ...»

(بخشی از خاطره‌ای که میلاد کیایی، آهنگ‌ساز و نوازنده‌ی سنتور
در روزنامه‌ی «شرق» دیروز، نهم بهمن 92 نوشته است.)


امروز، دهم بهمن 1392، هشتادمین سالگرد زادروز استاد اکبر گلپایگانی («گلپا») است؛
استاد ِ نام‌دار و بی‌همتایی که چیرگی و کاربلدی ِ شگفت‌آورش در آواز ایرانی، باعث شد مردم از همان سال‌های میان‌سالی‌اش، او را «حنجره‌طلایی» بخوانند.

یزدان را هزاران بار سپاس، که در آغاز هشتادویکمین سال زندگی، استاد گلپا همچنان ـ بنام‌ایزد ـ تندرست و چالاک و سرحال و تردماغ هستند و به گفته‌ی خودشان، سرگرم انتقال آموخته‌ها و آزموده‌هایشان به چند شاگرد مستعدند؛ گویی آن‌گونه که خودشان در ترانه‌ی «موی سپید» خوانده‌اند، «عشق پادرمیانی کرده»، تا ایشان «احساس جوانی» کنند.

برای این استاد یگانه و دوست‌داشتنی، تندرستی و طول عمر آرزو می‌کنیم و به ایشان بابت همه‌ی خاطره‌های غنی و شیرینی که برای چند نسل از ایرانیان برجای گذاشته‌اند، سپاس می‌گوییم.
استاد! تولدتان مبارک!

روزنامه‌ی «شرق» در شماره‌ی دیروزش (نهم بهمن 92) گفت‌وگویی را که در یکی از واپسین روزهای پاییز امسال با استاد انجام داده، به بهانه‌ی سالگرد زادروز ایشان به چاپ رسانده است؛ که دوست‌داران می‌توانند در این نشانی این گفت‌وگوی خواندنی را بخوانند :

گفت‌وگوی استاد گلپا با روزنامه‌ی «شرق»

پیشنهاد می‌کنم حتماً این دو خاطره‌ی نوشتاری را هم که در همان روزنامه منتشر شده، بخوانید:

خاطره‌ای از میلاد کیایی درباره‌ی استاد گلپایگانی

خاطره‌ای از منصور نریمان درباره‌ی استاد گلپایگانی