www.iiiWe.com » تصاویر چگال و شفافِ شعرهای آقای ترانسترومر

 صفحه شخصی امیر یاشار فیلا   
 
نام و نام خانوادگی: امیر یاشار فیلا
استان: اصفهان - شهرستان: اصفهان
رشته: کارشناسی نقشه برداری
شغل:  ویراستار، روزنامه‌نگار، کارشناس تولید محتوا و رسانه‌گر حوزه‌ی شهر، ساختمان، معماری و مهندسی
تاریخ عضویت:  1389/06/12
 روزنوشت ها    
 

 تصاویر چگال و شفافِ شعرهای آقای ترانسترومر بخش عمومی

18

تصاویر چگال و شفافِ شعرهای آقای ترانسترومر
نوشته‌ای کوتاه درباره‌ی زندگی و آثار برنده‌ی جایزه‌ی نوبل ادبیات سال 2011


در حالی که بسیاری از منتقدان ادبی و کارشناسان ادبیات گوش‌به‌زنگ بودند تا نام «آدونیس»، شاعر نام‌آور سوری را به‌عنوان برنده‌‌ی نوبل ادبی امسال بشنوند، با اعلام آکادمی نوبل در تاریخ چهاردهم مهر 1390، معلوم شد که امسال «توماس ترانسترومر»، شاعر هشتادساله‌ی سوئدی، این جایزه را به خود اختصاص داده است.
توماس گوستا ترانسترومر (به سوئدی: Tomas Gösta Tranströmer,)، زاده‌ی 15 آوریل 1930، یکی از مهم‌ترین نویسندگان اسکاندیناوی پس از جنگ جهانی دوم شناخته می‌شود و شعرهایش به بیش از ۶۰ زبان برگردانده شده‌اند. او یکی از هشت اروپایی‌ست که در ۱۰ سال گذشته نوبل ادبیات را تصاحب کرده‌اند؛ ولی از واپسین باری که این جایزه‌ی معتبر ادبی را یک سوئدی دریافت کرده بود، ۳۷ سال می‌گذرد.
مادر توماس، هلمی، آموزگار بود و پدرش، گوستا ترانسترومر، به کار روزنامه‌نگاری اشتغال داشت. وی در سال ۱۹۵۰ پس از به پایان رساندن مدرسه‌ی دستور زبان لاتین، در دانشگاه استکهلم در رشته‌های تاریخ ادبیات و شعر، تاریخ دین و روان‌شناسی مشغول تحصیل شد. پس از پایان تحصیلات در دانشگاه، در سال ۱۹۵۷ به‌عنوان دستیار در بنیاد روان‌سنجی و روان‌درمانی دانشگاه استکهلم مشغول به کار شد و در همان سال با «مونیکا بلاد» ازدواج کرد.


ترانسترومر در فاصله‌ی سال‌های ۱۹۶۰ و ۱۹۶۶ در جایگاه روان‌شناس در یک مرکز بازپروری جوانان به کار خود ادامه داد و از سال ۱۹۸۰ نیز به‌عنوان روان‌شناس در وزارت کار سوئد کار می‌کرد. او در سال ۱۹۶۶ جایزه‌ی بلمن (معتبرترین جایزه‌ی ‌ادبی کشور سوئد)، در سال ۱۹۷۹ جایزه‌ی دونیو، در سال ۱۹۸۱ جایزه‌ی پترارکا، در سال ۱۹۸۲ جایزه‌ی پیشگامان ادبی، در سال ۱۹۸۸ جایزه‌ی پیلوت، در سال ۱۹۹۰ جایزه‌ی داوران شمال، در سال ۱۹۹۶ جایزه‌ی آگوست (جایزه‌ی بهترین کتاب سال سوئد) و در سال 2000 جایزه‌ی شعر استروگار مقدونیه (مهم‌ترین جایزه‌ی شعر پس از نوبل ادبیات) را برنده شد. وی در سال ۱۹۹۰ دچار سکته‌ی مغزی شد و تا حدود زیادی توانایی گفتار خود را از دست داد؛ با این‌حال همچنان به نوشتن ادامه داد.
ترانسترومر نخستین مجموعه‌ی شعر خود را با نام «هفده شعر» در سال ۱۹۵۶ و زمانی که دانشجوی کالج بود، منتشر کرد. وی تا کنون بیش از ۱۰ کتاب به زبان سوئدی منتشر کرده و نوشته‌هایش به بیش از ۶۰ زبان ترجمه شده‌اند.
قاطعیتِ آن‌کادرشده و وضوح بی‌مانند زاویه‌های تصویری زبانی و اصالت متن او باعث شده که اهل فن ترانسترومر را یکی از بزرگ‌ترین شاعران سوئد در دوران پس از جنگ جهانی دوم به شمار بیاورند. ترانسترومر در توصیفش از جهانِ سرد و بی‌روح بیرون و درون بی‌همتاست. شعر ترانسترومر نوعی تحلیل پی‌گیر و پیوسته از معمای هویت فردی در برابر لابیرنت‌های پرپیچ‌وخم جهان است.
می‌توان گفت که ترانسترومر در زمره‌ی نخستین شاعرانی بود که به سبک مدرن شعر سروده‌اند؛ به این معنا که تا قبل از او در سوئد شعرهای قافیه‌دار گفته می‌شد، اما ترانسترومر نه‌تنها قافیه را در شعر کنار گذاشت، حتا وزن را هم کنار گذاشت. می‌شود گفت که ترانسترومر شاعری‌ست که حتی تغزل را هم از شعر کنار گذاشت؛ یعنی نگاه تغزلی به شعر را هم حذف کرد. شعر او، شعری فلسفی‌ست؛ شعری‌ست که با اشیا سروکار دارد. خواننده در شعر ترانسترومر به‌ندرت شخصیتی می‌بیند، و بیش‌تر شاهد جان‌گرفتنِ سایه‌ها، اشیا و طبیعت است.


اسطوره‌های اسکاندیناوی، اروپایی و ژرمن در اشعار ترانسترومر بسیار مهم‌اند؛ و کاملاً پیداست که او آگاهی‌های بسیار خوبی هم در زمینه‌ی معماری، نقاشی و حتا موسیقی دارد و اصطلاحات موسیقی و نقاشی و معماری در اشعارش فراوان به کار برده می‌شوند. می‌توان گفت که او بدون آن که ادعایی داشته باشد یا مانیفستی در این زمینه نوشته باشد، سبکی تازه و کاملاً مستقل و نوین را وارد شعر معاصر سوئد کرده است.
به گزارش روزنامه‌ی بریتانیایی «گاردین»، اشعار سوررئال آقای ترانسترومر بر ارتباط جهان درون با جهان بیرون متمرکزند. در همین زمینه، روزنامه‌ی «کریستین ساینس مانیتور» نیز نوشته است: «شاید پیشینه‌ی علم‌آموزی آقای ترانسترومر در رشته‌ی روان‌شناسی موجب شده است که وی علاقه‌ی فراوانی به بررسی دنیای درون انسان داشته باشد.» این روزنامه می‌افزاید: «آقای ترانسترومر از خلال اشعار ظریف و چندوجهی خود، جهان درون انسان و رابطه‌اش با طبیعت را از طریق تأملات درون‌گرایانه بررسی می‌کند.»
در بیانیه‌ی آکادمی نوبل، دلیل اعطای جایزه به آقای ترانسترومر، «تصاویر چگال و شفاف» آثار وی «که از طریق آن دسترسی پرنشاطی از واقعیت به ما می‌دهد»، عنوان شده است:
"because, through his condensed, translucent images, he gives us fresh access to reality".


ترانسترومر همچنین شعر معاصر آمریکا را به سوئدی برگردانده است، که از آن جمله است ترجمه‌ی آثار رابرت بلای. بسیاری از منتقدان ادبی سوئد معتقدند که او بزرگ‌ترین شاعر سوئد است؛ و از همین روست که از ۲۰ سال پیش، همواره نامش به‌عنوان یکی از مدعیان جایزه‌ی ادبی نوبل مطرح بوده است.
گفتنی‌ست، کتاب «مجمع‌الجزایر رویا»، از آثار آقای ترانسترومر، از سوی مرتضی ثقفیان به فارسی ترجمه شده و توسط نشر دیگر منتشر شده است. همچنین، شماری از اشعار آقای ترانسترومر نیز با ترجمه‌ی سهراب رحیمی، شاعر و مترجم، در نشریات و روزنامه‌های گوناگون ایران منتشر شده‌اند.
هم‌اکنون نیز آقای رحیمی با همکاری آزیتا قهرمان، سرگرم آماده‌سازی گزیده‌ای از آثار توماس ترانسترومر برای انتشار در ایران است.
در این‌جا بد نیست خاطره‌ای جالب از یک پزشک سوئدی را که در وبلاگی منتشر شده و پایگاه اینترنتی «یک پزشک» نیز برگردان پارسیِ آن را نقل کرده است، با هم بخوانیم:
پزشکی در یک برنامه‌ی رادیویی نقل می‌کرد که نیمه‌های شبی او را به صورت اضطراری به بیمارستان فرامی‌خوانند و وقتی وارد می‌شود، با مردی میانه‌سال که دچار سکته‌ی قلبی شده بود، مواجه می‌شود. مرد در حالت بیهوشی بوده و پزشک همه‌ی تلاش خودش را می‌کند و سرانجام پس از قدری اضطراب و دلهره، جان به کالبد بیمار بازمی‌گردد و قلبش آغاز به تپیدن می‌کند. پزشک می‌گفت خسته و کوفته به اتاق استراحت پزشکان رفتم و بیمار را هم به بخش مراقبت‌های ویژه بردند. پس از چند ساعتی استراحت، صبح روز بعد پزشک به بخش‌های بیمارستان بازمی‌گردد و به بیمارانش سرکشی می‌کند. وقتی به اتاق بیمار قلبی شب پیش وارد می‌شود، بیمار را می‌بیند که از زیر چادر اکسیژن و همه‌ی لوازم پزشکی که پیرامونش پراکنده است، با چشم‌های فروزان اما خسته او را نگاه می‌کند و در نگاهش برقی از حق‌شناسی و سپاس هویداست. پرونده‌ی او را نگاه می‌کند و تأیید می‌کند که حالش رو به بهبود است و تقریباً از خطر جسته است؛ و از آن‌جا که هنوز نمی‌شد با او صحبت کند، با اشاره‌ی دست و لبخند به بیمار می‌فهماند که خطر رفع شده است و جای نگرانی نیست. هنگامی که می‌خواهد تخت بیمار را ترک کند، بیمار دستش را دراز می‌کند و دست پزشک را می‌گیرد و تکه کاغذی در کف دستش می‌گذارد. پزشک می‌گوید: کاغذ را که باز کردم، شعری دیدم از توماس ترانسترومر با این مضمون:
گاهی، وقتی زندگی در اوج خود قرار دارد
و انسان غرق در شور زیستن است،
مرگ می‌آید و اندازه‌های آدم را می‌گیرد
بعد دوباره می‌رود
و زندگی باز
به هیجان و شور گذشته‌اش بازمی‌گردد
اما رختِ مرگ
به آرامی
در حال دوخته شدن است.






برگرفته از مطالب پایگاه‌های:




ـ ویکی‌پدیای پارسی

یکپارچه‌سازی و بازنگاری : امیریاشار فیلا

یکشنبه 17 مهر 1390 ساعت 10:38  
 نظرات    
 
حسن ابراهیمی 03:28 دوشنبه 18 مهر 1390
6
 حسن  ابراهیمی
چطور میان به یک شاعر اروپایی جایزه نوبل میدن ، نوش جونش ، حقش بود گرفت ‌،‌ اما نیما و سهراب !!!

پدر شعر نو سوئد ترانسترومر ، پدر شعر نو ایران نیما

امیر یاشار فیلا 11:17 دوشنبه 18 مهر 1390
9
 امیر یاشار فیلا

جناب آقای ابراهیمی، زنده‌یاد نیما یوشیج در تاریخ 13 دی 1338 خورشیدی درگذشت؛ و تا آن تاریخ هیچ‌کس، حتا خود نیما، به صرافت نیفتاده بود که اشعار او ـ یا دست‌کم گزیده‌ای از آن‌ها ـ را به انگلیسی یا فرانسوی برگرداند.
جایزه‌ی نوبل هم همان‌گونه که احتمالاً می‌دانید، تنها به اشخاص زنده تعلق می‌گیرد.
شعر سهراب سپهری هم (هرچند که خودش شاعر، هنرمند و انسانی بسیار فرهیخته و دارای روحی بزرگ بود) در گستره‌ی جهانی چندان یگانه و برجسته و بی‌همتا نبود؛ و اصولاً اهل فن متفق‌اند که نام او هیچگاه نمی‌توانست در زمره‌ی نامزدهای دریافت نوبل ادبیات قرار بگیرد.
در میان سرآمدانِ ایرانیِ ادبیات، تنها زنده‌یاد احمد شاملو بود که در مقطعی ـ به حق ـ سخنانی درباره‌ی نامزدی او برای دریافت نوبل ادبیات شنیده می‌شد؛ که او هم به علت پاره‌ای کارشکنی‌ها و اختلاف‌ها در درون کشور، از به دست آوردن این افتخار برای ایران بازماند.
اگر دوست دارید در این باره بیش‌تر بدانید، می‌توانید گفت‌وشنود حمید جعفری با آیدا سرکیسیان (همسر شاملو) با عنوان «شاملو نوبل‌اش را از مردم گرفت» را در سایت رسمی زنده‌یاد شاملو مطالعه کنید.
و لازم است این را هم بیفزایم که کارنامه‌ی آکادمی نوبل در این یکصدوده سالی که از پایه‌گذاری آن (به سال 1901) می‌گذرد، همواره نشان داده که هیچ وصله‌ی جانب‌داری و پارتی‌بازی به آن نمی‌چسبد؛ و به همین دلیل، معتبرترین جایزه و پاسداشتِ جهان به شمار می‌آید.
توصیه‌ی برادرانه‌ی من به شما این است که پیش از زیر سوال بردن هر چیز و هر کس، نخست ذهن خود را از آنچه این روزها «توهم توطئه» نامیده می‌شود، فارغ کنید و سپس (پیش از اظهار نظر) با بهره جستن از دانشنامه‌ها و دیگر امکانات جست‌وجو، آگاهی‌های پایه را در زمینه‌ی آن چیز یا آن کس به دست بیاورید.
پاینده و روشن‌بین باشید.
شکوفه سلیمی 12:58 دوشنبه 18 مهر 1390
8
 شکوفه سلیمی
از اینکه مطلبتون اینقدر به روز بود ممنونم.
امیر یاشار فیلا 11:52 سه شنبه 19 مهر 1390
7
 امیر یاشار فیلا

ابراز لطف دوستان، مایه‌ی دلگرمی‌ست.
سپاسگزارم خانم مهندس سلیمی.
به‌روز بودنِ آگاهی‌رسانی، بنیادی‌ترین و نخستین اصل روزنامه‌نگاری‌ست.
حسن ابراهیمی 23:20 پنجشنبه 21 مهر 1390
4
 حسن  ابراهیمی
با سلام خدمت جناب آقای فیلا

از اینکه محبت فرمودید و زحمت کشیدید و بنده را در مورد چگونگی دریافت جایزه نوبل مطلع ساختید ، از این بابت نهایت تشکر را از شما دارم.

هچنین توصیه های برادرانه شما را هرگز فراموش نمیکنم ، و جایگاه ذهنی بنده را با روشن بینی تمام به من معرفی کردید از شما سپاسگذارم.

موفق باشید
امیر یاشار فیلا 10:44 دوشنبه 25 مهر 1390
8
 امیر یاشار فیلا

درود بر شما آقای ابراهیمی عزیز.
من هم از شما به خاطر مشارکت فعالانه در این شبکه‌ی اجتماعی سپاسگزارم.
تلاش و اشتیاق شما در راستای به دست آوردن آگاهی‌های تازه، ستودنی است.
کامیاب و شادمان باشید.
سید ابراهیم موسوی نژاد 11:15 دوشنبه 25 مهر 1390
5
 سید ابراهیم موسوی نژاد
در ایران عزیزمون هم استادان ادبیات بزرگی داریم که شایسته دریافت چنین جایزه بزرگی هستند.
بهناز فردوسی 12:41 شنبه 30 مهر 1390
2
 بهناز فردوسی
از همکارها کسی اطلاع داره که چرا توی رشته های مهندسی جایزه نوبل اعطا نمی شه؟
من خیلی توی اینترنت گشتم تا ببینم چرا به پزشکی نوبل می دن اما به مهندسی نمی دن،
اما چیزی پیدا نکردم
لطفا اگر دوستان چیزی می دونند، ما رو هم مطلع کنن
tnx