هممیهنانِ مقیم تهرانمان ممکن است در یکی از سفرهای درونشهریِ خود با مترو یا در برخی برنامههای نیکوکارانه، موسیقی گروه «نیوش» را بشنوند؛ گروهی با یک سازبندیِ ناآشنا و بهکارگیریِ سازی بهنام «سهتار الکترونیک» که ساختهی سروش قهرمانلو، یکی از اعضا و پایهگذارانِ گروه است.
«نیوشی»ها میگویند موسیقی آنها تلفیقی از موسیقی سنتی، راک و فولکلور است. تیتر خبرهایی هم که دربارهی کارها و اجراهایشان منتشر میشود، از جنسی دیگر است و نشاندهندهی رویکرد، نگاه و شیوهی متفاوتشان؛ آنها در انجمنها، برنامهها و گردهمآییهایی همچون حمایت از بیماران هموفیلی، حمایت از کودکانِ کار، حمایت از توانجویانِ آسایشگاه کهریزک و مانند اینها ساز میزنند و برنامه اجرا میکنند. اجراهای خیابانیشان در فضاهای گوناگون شهری همچون ایستگاههای مترو نیز آنگونه که خودشان میگویند، در واقع اعتراضی است به بلیتهای صدهزارتومانی کنسرتهای موسیقی، باعث شده تنها گروهی اندک از شهروندان بتوانند شور و لذتِ اجرای زندهی موسیقی را تجربه کنند.
این نگاه و شیوهی گروه «نیوش» یادآور ویژگی و تعریفی است که صاحبنظرانی همچون دکتر ناصر فکوهی از مفهوم «هویت شهری»، «هویتبخشی به فضاهای شهری» و «هویتسازان» ارائه دادهاند:
«کنشگران اجتماعی از مهمترین محورهای شکلگیریِ هویت یک شهر به مثابهی نقطهای هستند که آنها گرد هم آمده و نیاز به همگرایی و همسازی با یکدیگر برای امکانپذیر کردنِ جامعهبودگی را دارند...»
(از مقالهی «هویت و بیهویتی شهری»، نوشتهی دکتر ناصر فکوهی)
به پیوستِ این روزنوشت، ترانهی «انار»، از کارهای گروه موسیقی «نیوش» در دستدس کاربرانِ ارجمند iiiwe است. پیشنهاد میکنم بیدرنگ دریافتش کنید و به آن گوش بدهید.
امیدوارم به دلتان بنشیند؛ هرچند که حتا اگر سبک و سیاق این گونه از موسیقی با پسند و سلیقهی کسی همخوان نباشد، باز رویکرد نیکوکارانه و انسانمدار این گروه و نوآوریهای همچون ابداع ساز «سهتار الکترونیک» و تلفیق آوای موسیقی با صدای قلمنی بههنگام خوشنویسی، ستودنی و درخور تحسین است.
شعر ترانهی «انار»، در واقع دو بیتِ نخستِ یکی از شعرهای حافظ ایمانی (چکامهپرداز معاصر) است که متن کامل آن بهنقل از وبلاگِ سراینده (با نام «جنونوالقلم؛ شعرنبشتههای حافظ ایمانی») چنین است:
انار نخل خنده را شکوفه کن، به لب بده
لب مرا به حوریانِ بالغ حلب بده
به لولیان، پریوشان سبو و سیب هدیه کن
به دخترانِ ترکمن ترانه و رطب بده
به خیس ِ چشمهای ببر دو دستِ تشنهی مرا
و گیسوانِ ابر را ز ماهِ رو عقب بده
به جای من فرشتگان به شعر و بوسه آمدند
برای من اذان بگو، شراب مستحب بده
خوشا سرم که سرخوشم از این که عاشق توام
خوشا سرم ترنج و رنج روز را به شب بده
ساعت نیش و نوش ِ من عقربهدار زهر تو
به عقربان نشانی از مقرّبانِ رب بده
روح تتنتنی شده، خطّ ِ تو منحنی شده
قوس صعودیِ مرا دایره کن، طرب بده
صدای من نصیب عاشقانِ اولین تو
نصاب مستی مرا به آخرین نسب بده
اقامه کن جنونِ پرسههای عاشقانه را
مرا به درد کنیه کن، ابوالبلا لقب بده.
(نشانی وبلاگ حافظ ایمانی:
http://www.hafez7.blogfa.com )
این هم گزیدهای از سخنان اعضای گروه «نیوش» در گفتوگو با خبرگزاریها و رسانهها :
ـ قرار نیست در موسیقی نیوش شما همان قواعد همیشگی را بشنوید. تحول شعر کهن در دوران مشروطه از طریق ترانهها و کلماتی بود که مرحوم «عارف» وارد شعر ما کرد و کارکردی از تصنیف گرفت که تا آنزمان مرسوم نبود. این بدهبستان میان موسیقی و شعر، و آشنایی با ترجمهی اشعار غربی در نهایت به نیما رسید. ما از فرم راک استفاده کردیم، اما درون موسیقی ما ربعپردهها سرجای خودش است؛ در عین حال، ما راک مینوازیم. فرم بیرونی کار ما از موسیقی راک گرفته شده و فرم درونی آن، تلفیقی است.
ـ ما قطعهای داریم که در واقع دونوازیِ سهتار الکترونیک و قلمنی است؛ یعنی در حقیقت ما در این قطعه از صدای قلمنی استفاده کردهایم.
ـ شما از کودکی آواها و موسیقیهایی را شنیدهاید و برایتان جاافتاده است. باید اجازه بدهید به مرور زمان این موسیقی جای تازهای در حافظهی شنیداری شما ایجاد کند.
ـ عنوان پایاننامهی من [سروش قهرمانلو] «گرافهای موسیقی ایرانی» بود؛ یعنی از علم ریاضی برای شناخت موسیقی ایرانی بهره گرفتم... موسیقی ما در واقع تلفیقی است، به این معنی که گفتوگویی است میان تئوری موسیقی ایرانی با تئوری موسیقی دیگری که میخواهیم آنرا پیدا کنیم و این در تکنوازی هم اجراشدنی است.
ـ زمانی هنرمندان فکر میکردند باید در برج عاج خودشان بنشینند و مردم باید هزینه کنند تا آنها را تماشا کنند. مگر شما چه چیزی را ارائه میکنید که مردم روی CD در منزل نمیتوانند گوش کنند؟ مگر چنددرصد از مردم میتوانند بلیتهای گرانقیمتِ کنسرتها را خریداری کنند؟ خیلیها به خاطر مشکلات اقتصادی اولین چیزی که از زندگی حذف میکنند، موسیقی است. به این دلیل فکر کردیم بهتر است ما به سراغ مردم برویم. برای همین، کنسرتهای خیابانی و مترو را برگزار کردیم.
ـ تعدادی از دوستان موزیسین به ما گفتند این کار را نکنید، کلاس کارتان را حفظ کنید. اما کلاس کار که به مکان نیست. در آماری که گرفتیم، پنجهزار شنونده و تماشاگر در مترو داشتیم؛ یعنی هرشب حدود 500 ـ 600نفر. در متروی صادقیه هم بهدلیل جمعیت زیاد برق را قطع کردند.
ـ ما پنج ثانیه وقت داشتیم مردم را جذب کنیم و بعد 45دقیقه آنها را نگه داریم. جمعیت به خاطر طعم موسیقی ما جمع شدند، چون گروه نیوش را نمیشناختند. از نظر جغرافیایی هر چه به سمت پایین شهر میرفتیم، مخاطبان ما بیشتر میشدند و این خیلی برایمان جالب بود.
ـ وقتی میخواستیم برای شعری از مولانا مجوز بگیریم، گفتند: این شعر از مولانا نیست؛ و بعد که ثابت شد شعر مولاناست، گفتند: با این که دارای مضامین ضعیفی است، به احترام مولانا، مجوز داده میشود! بعد به بعضی کارهای ضعیف، بدون مشکل مجوز میدهند. من بهعنوان یک موزیسین علاقهای ندارم به ساختمان بخش موسیقی وزارت بروم، چون مدام میخواهند که تو در رفتوآمد باشی و در آخر بگویند: نه. نهادهای نظارتی نباید سعی کند ما را به خودشان وابسته کنند. ما باید احساس امنیت کنیم. دوست داریم اگر تیغی وجود دارد، برای همه ببرد، نه فقط برای بعضیها ...
برگرفته از :
گفتوگوهای گروه «نیوش» با «نیکنیوز» و «خبرآنلاین»
http://www.khabaronline.ir/detail/332799/culture/musicو وبلاگ سروش قهرمانلو :
http://sorooshghahramanloo.blogfa.comگزینش و آمادهسازی : امیریاشار فیلا